گنجور

بخش ۱۶ - خاکی خراسانی

نام شریف آن جناب مولانا لطفعلی. والدش از اهل بروجرد بود. اما تولد آن حضرت در ارض اقدس روی نمود. از علوم رسمیه و فنون ادبیه بهره ور گردیده و بادهٔ فقر از جام ملامت کشیده. خراسان و پیشاور و کابل را سیاحت کرده و به خدمت جناب مسکین شاه پیشاوری و سید عالم شاه هندی رسیده. از ایشان تربیت‌ها دیده و آن گاه به جانب عراقین و فارس شتافته. سعادت خدمت حضرت سید قطب الدین شیرازی و آقا محمد هاشم دریافته و بنا بر اخلاص به خدمت جناب آقا محمد هاشم نام فرزند سعادتمند خود را محمد هاشم نهاده. غرض، سالهای سال رهسپر وادی ملامت و تارک سبیل مروت و سلامت بود و به انواع ممکنه نفس را مجاهده می‌فرمود. اغلب اوقات صائم و مشغول به ذکر دایم. جوعش مطلوب و عبادتش محبوب. تا آخر عمر در عبادت و مجاهده ولوع داشت و پیوسته همت بر عزلت می‌گماشت. بیشتر اوقات به خدمت و صحبت حضرت اوحدالموحدین حاج میرزاابوالقاسم شیرازی روی می‌آورد و صحبت کثیرالبهجت آن جناب را غنیمت می‌شمرد. الحق عالمی عابد و فقیری زاهد و سیاحی وارسته و متورعی خجسته بود. فقیر مکرر ادراک خدمت آن جناب را حاصل نمود.

خلف الصدقش مولانا محمد هاشم نیز صاحب اخلاق نیکو و اوصاف دلجو است و با فقرش کمال لطف و انس است. غرض، جناب مولانا به حسب ذوق گاهی به سخن موزون مبادرت می‌نمود.اشعار و مثنویات منظوم فرمود. بالاخره در سنهٔ ۱۲۳۴ وفات یافت و در حافظیّه مدفون گردید. این اشعار از اوست:

مِنْمثنویاته فِی المجاهده و الریاضه
رباعی
بود گنج دو عالم در سه گوهر
کز آنها می‌شود کامت میسر
یکی در جوع دایم دومین جود
سیم در ذکر حق آن اصل مقصود
ترا چون گشت دایم ذکرش ای دل
یقین کل مقاصد گشت حاصل
چو جوع دایمت گردد مسلم
بباید آن دویت بی شک فراهم
چو نیکو بنگری در کل اوصاف
سبب در جملگی جوع است بی لاف
بدون جوع گرد صد سال گردی
محال است این که صاحب حال گردی
متاب از جوع رو گر مرد راهی
بجو از جوع هر فیضی که خواهی
زاکل سیر اگر ناقص کنی لام
شود اکسیر و حاصل گرددت کام
چو نبود بنده را لطف خداوند
رهایی نبود او را ممکن از بند
شدم گاهی به خلوت گه به محفل
نشد کامی مرا جز رنج حاصل
هر آن گل را که بوییدم بُد او خس
هر آن کس را که دیدم بود ناکس
بود دانا چو اصل و دیگران فرع
بدو قائم بود هم عقل و هم شرع
مدارِ عالم است و قطب افلاک
همه دایر بدو تا مرکز خاک
ای داور دانا به ضمیر که و مه
بر زخم دلم ز مرحمت مرهم نه
یا همت عالی مرا بازستان
یا در خور همتم توانایی ده
بخش ۱۵ - حسن نهاوندی: و هُوَ مولانا حسن بن محمد. مولد و منشاء ایشان دیار مذکور. و به صفات حمیده در آن دیار مشهور است و در عنفوان شباب علوم عربیه و ادبیه را از فضلا و علمای معاصرین اکتساب فرموده. و مراحل سلوک نیز پیموده. به صحبت مشایخ و اکابر زمان رسیده و مؤانست ایشان را گزیده. صحبتش اتفاق نیفتاده بعضی از اشعارش شنیده شد و از آن جمله است:بخش ۱۷ - خالد سلیمانیه: وهُوَ فخرالعارفین و زین السالکین شیخ خالد و در کمالات صوری و معنوی واحد. اصلش از اکراد سلمانیه و در بغداد صاحب خانقاه و دستگاه. به صحبت علما و فضلای معاصرین رسیده و سالها در بادیهٔ تحصیل و طلب دویده و در خدمت عرفا و مشایخ این عهد ریاضات کشیده تا بادهٔ معرفت چشیده. همواره آستانش ملجاء فقیران و پیوسته محفلش مجمع امیران. به همت و سخاوت معروف و به طاعت و عبادت موصوف. سلاسل بسیار دیده و طریقهٔ نقشبندیه گزیده. اکنون سلسلهٔ علیهٔ نقشبندیه را به وجودش افتخار است و شیخ بالاستحقاق و الاستقلال آن دیار است. از بلاد بعیده طالبان خدمتش مخصوص به تقبیل حضرتش می‌آیند و به مفتاح توجه و التفاتش قفل گنجینهٔ طلب می‌گشایند. از کثرت مریدین، پاشای بغداد از وی متوهم شده، شیخ از بغداد به روم آمده. اکنون در روم به سر می‌برد. این دو بیت از اوست:

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نام شریف آن جناب مولانا لطفعلی. والدش از اهل بروجرد بود. اما تولد آن حضرت در ارض اقدس روی نمود. از علوم رسمیه و فنون ادبیه بهره ور گردیده و بادهٔ فقر از جام ملامت کشیده. خراسان و پیشاور و کابل را سیاحت کرده و به خدمت جناب مسکین شاه پیشاوری و سید عالم شاه هندی رسیده. از ایشان تربیت‌ها دیده و آن گاه به جانب عراقین و فارس شتافته. سعادت خدمت حضرت سید قطب الدین شیرازی و آقا محمد هاشم دریافته و بنا بر اخلاص به خدمت جناب آقا محمد هاشم نام فرزند سعادتمند خود را محمد هاشم نهاده. غرض، سالهای سال رهسپر وادی ملامت و تارک سبیل مروت و سلامت بود و به انواع ممکنه نفس را مجاهده می‌فرمود. اغلب اوقات صائم و مشغول به ذکر دایم. جوعش مطلوب و عبادتش محبوب. تا آخر عمر در عبادت و مجاهده ولوع داشت و پیوسته همت بر عزلت می‌گماشت. بیشتر اوقات به خدمت و صحبت حضرت اوحدالموحدین حاج میرزاابوالقاسم شیرازی روی می‌آورد و صحبت کثیرالبهجت آن جناب را غنیمت می‌شمرد. الحق عالمی عابد و فقیری زاهد و سیاحی وارسته و متورعی خجسته بود. فقیر مکرر ادراک خدمت آن جناب را حاصل نمود.
هوش مصنوعی: نام این شخصیت مولانا لطفعلی است. پدر وی اهل بروجرد بود، اما او در سرزمین مقدس به دنیا آمد. او از علوم رسمی و فنون ادبی بهره‌مند شده و به فقر و زهد روی آورده است. سفرهایی به خراسان، پیشاور و کابل انجام داد و از محضر شخصیت‌های بزرگ مانند مسکین شاه پیشاوری و سید عالم شاه هندی بهره‌مند گردید. پس از آن به عراقی‌ها و فارس سفر کرد و توفیق خدمت به سید قطب‌الدین شیرازی و آقا محمد هاشم را یافت. به خاطر اخلاص خود، نام فرزندش را نیز محمد هاشم گذاشت. او سال‌های زیادی را در مسیر ملامت و ترک دنیا سپری کرد و به انواع مجاهدت‌ها می‌پرداخت. بیشتر اوقات روزه گرفته و مشغول ذکر بود. عبادت او محبوب و گرسنگی‌اش مطلوب بود. تا پایان عمر به عبادت و مجاهدت ادامه داد و همیشه به تنهایی روی می‌آورد. او بیشتر به خدمت و محضر حاج میرزا ابوالقاسم شیرازی می‌رفت و از صحبت او بهره‌مند می‌شد. واقعاً او عالمی عابد، فقیری زاهد، سیاحی آزاد و متدین و خوش‌اقبال بود. فقیر بارها توفیق درک خدمت او را پیدا کرد.
خلف الصدقش مولانا محمد هاشم نیز صاحب اخلاق نیکو و اوصاف دلجو است و با فقرش کمال لطف و انس است. غرض، جناب مولانا به حسب ذوق گاهی به سخن موزون مبادرت می‌نمود.اشعار و مثنویات منظوم فرمود. بالاخره در سنهٔ ۱۲۳۴ وفات یافت و در حافظیّه مدفون گردید. این اشعار از اوست:
هوش مصنوعی: مولانا محمد هاشم مردی با اخلاق نیک و صفات دلپذیر است و با وجود فقرش بسیار مهربان و صمیمی به نظر می‌رسد. او گهگاهی بر اساس ذوق خود به سرودن شعر می‌پرداخت و اشعار و مثنویات زیبایی را خلق می‌کرد. در نهایت، او در سال ۱۲۳۴ درگذشت و در مکان معروف حافظیه به خاک سپرده شد. برخی از اشعار او اینچنین است:
بود گنج دو عالم در سه گوهر
کز آنها می‌شود کامت میسر
هوش مصنوعی: در این دنیا، گنجینه‌ای از دو عالم وجود دارد که در سه گوهر نهفته است و با بهره‌گیری از آن‌ها می‌توانی به آرزوهایت دست پیدا کنی.
یکی در جوع دایم دومین جود
سیم در ذکر حق آن اصل مقصود
هوش مصنوعی: یک نفر همیشه در گرسنگی است و دیگری در بخشش و generosity. در حالی که همه چیز در یاد خداوند قرار دارد و این، همان هدف اصلی است.
ترا چون گشت دایم ذکرش ای دل
یقین کل مقاصد گشت حاصل
هوش مصنوعی: هر زمان که به یاد تو می‌افتم، ای دل، به یقین هر هدفی که داشتم محقق می‌شود.
چو جوع دایمت گردد مسلم
بباید آن دویت بی شک فراهم
هوش مصنوعی: وقتی که گرسنگی دائمی شود، باید به یقین آن دو چیز را فراهم کنی.
چو نیکو بنگری در کل اوصاف
سبب در جملگی جوع است بی لاف
هوش مصنوعی: اگر با دقت به تمام ویژگی‌ها نگاه کنی، می‌بینی که همه چیز در حقیقت به یک نیاز و خواسته اصلی برمی‌گردد، بدون اینکه این خواسته را بزرگ‌نمایی کنی.
بدون جوع گرد صد سال گردی
محال است این که صاحب حال گردی
هوش مصنوعی: بدون تجربه و رنج زیادی نمی‌توان به حقیقت و حالتی که به دنبال آن هستیم، دست یافت.
متاب از جوع رو گر مرد راهی
بجو از جوع هر فیضی که خواهی
هوش مصنوعی: اگر از گرسنگی به در آیی، در جستجوی راه باش؛ زیرا از گرسنگی می‌توانی به هر نوع نیکی و بهره‌ای که می‌خواهی دست پیدا کنی.
زاکل سیر اگر ناقص کنی لام
شود اکسیر و حاصل گرددت کام
هوش مصنوعی: اگر در خوردن زعفران (زاکل) بی‌دقتی کنی و آن را نادرست استفاده کنی، خواص شگفت‌انگیز آن از بین می‌رود و به نتیجه‌ای نمی‌رسی.
چو نبود بنده را لطف خداوند
رهایی نبود او را ممکن از بند
هوش مصنوعی: زمانی که بنده از لطف خداوند بی‌بهره باشد، رهایی او از بندها ممکن نیست.
شدم گاهی به خلوت گه به محفل
نشد کامی مرا جز رنج حاصل
هوش مصنوعی: گاهی در خلوت و تنهایی خودم می‌رفتم و گاهی در جمع و محفل دیگران، اما هیچ‌گاه نتوانستم به شادی و کامی برسم و تنها چیزی که نصیبم شد، رنج و سختی بود.
هر آن گل را که بوییدم بُد او خس
هر آن کس را که دیدم بود ناکس
هوش مصنوعی: هر گلی که بو کردم، در واقع خس و خاشاک بود. هر فردی را که دیدم، در حقیقت ناکام و بی‌ارزش بود.
بود دانا چو اصل و دیگران فرع
بدو قائم بود هم عقل و هم شرع
هوش مصنوعی: دانشمند واقعی مانند اصل و بنیاد است و دیگران مانند شاخه‌هایی از آن. عقل و قوانین شرع نیز به او وابسته‌اند و به واسطه‌اش معنا پیدا می‌کنند.
مدارِ عالم است و قطب افلاک
همه دایر بدو تا مرکز خاک
هوش مصنوعی: جهان به دور او می‌چرخد و تمامی آسمان‌ها به سوی او در حرکتند، او مرکز همه چیز و خاک است.
ای داور دانا به ضمیر که و مه
بر زخم دلم ز مرحمت مرهم نه
هوش مصنوعی: ای داور آگاه به درون من، مهربانی کن و زخم دل مرا با لطف خود درمان کن.
یا همت عالی مرا بازستان
یا در خور همتم توانایی ده
هوش مصنوعی: یا به من کمک کن تا عزم و اراده‌ام را باز یابم، یا توانایی‌هایی به من عطا کن که شایسته‌ی همت من باشد.