گنجور

غزل شمارهٔ ۸۵

چشمم افتاد بر جمٰال کسی
که گرو برده ز آفتاب بسی
دعوی بندگی غیر مکن
که تو آزاد کردهٔ هوسی
بر مزن گرد شمع ما ای غیر
که نه پروانه‌ای نه خر مگسی
دل شوریده را چو ساغر می
نتوان داد هر زمان بکسی
رفته بر باد برگ این باغم
نه پس اندوزی و نه پیش رسی
ترک فریاد کن رضی کانجا
نرسد هیچکس بداد کسی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشمم افتاد بر جمٰال کسی
که گرو برده ز آفتاب بسی
هوش مصنوعی: چشمانم به زیبایی کسی برخورد که زیبایی‌اش از آفتاب هم بیشتر است.
دعوی بندگی غیر مکن
که تو آزاد کردهٔ هوسی
هوش مصنوعی: ادعای بندگی و اطاعت از غیر را نکن، زیرا تو خود به وسوسه‌ی نفسانی‌ات آزاد شده‌ای.
بر مزن گرد شمع ما ای غیر
که نه پروانه‌ای نه خر مگسی
هوش مصنوعی: به دیگران نزدیک نشو و مزاحم ما نشوید، زیرا که ما نه به چیزهایی که تو می‌گویی ارزش قائل هستیم و نه به آنچه تو به ما ارائه می‌دهی، توجهی داریم.
دل شوریده را چو ساغر می
نتوان داد هر زمان بکسی
هوش مصنوعی: دل آشفته را نمی‌توان هر لحظه به کسی سپرد، مانند اینکه نمی‌توان می را در ظرفی (ساغر) قرار داد.
رفته بر باد برگ این باغم
نه پس اندوزی و نه پیش رسی
هوش مصنوعی: این شعر به این مفهوم اشاره دارد که تمام دستاوردها و آرزوهای انسان ممکن است به سرعت از بین بروند و دیگر قابل برگشت نباشند. در واقع، شاعر احساس می‌کند که دیگر نه چیزی برای پس‌انداز دارد و نه امیدی به آینده و رسیدن به آنچه که از دست رفته است.
ترک فریاد کن رضی کانجا
نرسد هیچکس بداد کسی
هوش مصنوعی: فریاد خود را رها کن، زیرا در اینجا هیچ‌کس نمی‌تواند به کسی کمک کند.

حاشیه ها

1397/09/25 15:11
آرمین عبدالحسینی

این شعر بر وزن فعلاتن مفاعلن فعلن آمده است.