گنجور

غزل شمارهٔ ۸۴

ای راندهٔ درگاه تو خواری و عزیزی
پیدا ز تو هر چیز ندانم تو چه چیزی
ما هیچ ورای تو ندیدیم و نبینیم
ای آنکه بتحقیق، ورای همه چیزی
ای آنکه تمیز بد و نیکت خفقان کرد
بدها همه نیکند، زهی اهل تمیزی
شبهه جگرت خون کند ای مدعی علم
صد خرمن ازین دانش و پندار نبیزی
گر اینت بود عشوه چه دلها که نسوزی
ور اینت کرشمه است چه خونها که نریزی
در خلوت او دورتر از هجر رضی وصل
اینجاست که اصلاً نتوان کرد تمیزی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای راندهٔ درگاه تو خواری و عزیزی
پیدا ز تو هر چیز ندانم تو چه چیزی
هوش مصنوعی: شما که از درگاه تو رانده شده‌اید، هم ذلیل و بی‌مقدار هستید و هم عزت و شأنی را نشان می‌دهید. من نمی‌دانم شما چه ویژگی‌هایی دارید.
ما هیچ ورای تو ندیدیم و نبینیم
ای آنکه بتحقیق، ورای همه چیزی
هوش مصنوعی: ما هیچ چیزی جز تو نمی‌بینیم و نخواهیم دید، ای کسی که حقیقتاً فراتر از همه چیز هستی.
ای آنکه تمیز بد و نیکت خفقان کرد
بدها همه نیکند، زهی اهل تمیزی
هوش مصنوعی: ای کسی که قدرت تشخیص خوب و بد در تو خاموش شده است، بدی‌ها همه برای تو خوب به نظر می‌رسند. وای بر تو که از پاکی و تمیزی دور شده‌ای.
شبهه جگرت خون کند ای مدعی علم
صد خرمن ازین دانش و پندار نبیزی
هوش مصنوعی: ای مدعی علم، تردیدها و سوالاتت مانند تیغی بر جان توست. تو با وجود داشتن دانش و تجربیات زیاد، ولی هنوز به حقیقت نرسیده‌ای و گمان‌های نادرست بسیاری در سر داری.
گر اینت بود عشوه چه دلها که نسوزی
ور اینت کرشمه است چه خونها که نریزی
هوش مصنوعی: اگر این رفتار و جذبه تو باشد، چه قلب‌هایی که سوزانده نمی‌شود و اگر این ناز و کرشمه تو باشد، چه خون‌هایی که به زمین نمی‌ریزد.
در خلوت او دورتر از هجر رضی وصل
اینجاست که اصلاً نتوان کرد تمیزی
هوش مصنوعی: در مکان خلوت او، در فاصله‌ای که از دوری محبوب فاصله داریم، وصال او را احساس می‌کنیم و اینجا جایی است که نمی‌توان به راحتی از زشتی‌ها و ناپاکی‌ها دل کند.