غزل شمارهٔ ۶۹
حیفم آید که گویدش کس جان
از کجا جان و از کجا جانان
زیر دست جفای تو زن و مرد
پایمال غم تو پیر و جوان
دست بر دل ز بیوفائی یار
داغ بر تن ز محنت هجران
بیوفائی، چه میکنی وعده
سست عهدی، چه میکنی پیمان
جور این درد میکشم ناچار
تا که دردم رضی کند درمان
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حیفم آید که گویدش کس جان
از کجا جان و از کجا جانان
هوش مصنوعی: حس میکنم که دیگران نمیتوانند بفهمند که من از کجا زندگی و احساساتم را به دست آوردهام و همچنین از کجا محبوبی پیدا کردهام.
زیر دست جفای تو زن و مرد
پایمال غم تو پیر و جوان
هوش مصنوعی: زیر سلطهی ظلم و ستم تو، هم زن و هم مرد در غم و اندوهی عمیق به سر میبرند؛ این وضعیت بر همه، از پیر تا جوان، تأثیر گذاشته است.
دست بر دل ز بیوفائی یار
داغ بر تن ز محنت هجران
هوش مصنوعی: دل را به خاطر بیوفایی معشوق ناراحت کردهام و بر اثر درد جدایی او، رنجهای زیادی را تحمل کردهام.
بیوفائی، چه میکنی وعده
سست عهدی، چه میکنی پیمان
هوش مصنوعی: وفاداری نداشتهای، چه میکنی؟ از عهد و پیمان سست و بیپایهات چه برمیآید؟
جور این درد میکشم ناچار
تا که دردم رضی کند درمان
هوش مصنوعی: من به ناچار این رنج را تحمل میکنم تا این که درد من به درمانی برسد که رضایت بخشد.

رضیالدین آرتیمانی