غزل شمارهٔ ۶۴
دست شوقی با گریبان آشنا میخواستیم
جامهٔ جان در غم عشقی فنا میخواستیم
دیده گریان، سینه سوزان، دل تپان، جان مضطرب
شکر للّه یافتیم آنچ از خدا میخواستیم
خود عیان بود آنچه میجستیم او را در نهان
پیش ما بود آنچه او را از خدا میخواستیم
تا شود بیظرفی این ناحریفان آشکار
جرعهای زان بادهٔ مردآزما میخواستیم
معتکف بوده است در جان آنکه جان جویاش بود
همنشین بودست با ما آنکه ما میخواستیم
غیرت اغیار در گوش رضی شد پایبند
ورنه ما آمادگی را از خدا میخواستیم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دست شوقی با گریبان آشنا میخواستیم
جامهٔ جان در غم عشقی فنا میخواستیم
هوش مصنوعی: ما با شوقی دست در دست، به دنبال آشنایی با جذبهها و احساسات بودیم و در حالی که در غم عشق غرق شده بودیم، آرزو داشتیم که روحمان را همانند جامهای زیبا در این حالت از بین ببریم.
دیده گریان، سینه سوزان، دل تپان، جان مضطرب
شکر للّه یافتیم آنچ از خدا میخواستیم
هوش مصنوعی: چشمان ما پر از اشک، سینهمان به درد میسوزد، دلمان به تپش افتاده و جانمان در اضطراب است؛ اما با تمام این حال، از خداوند آنچه میخواستیم را پیدا کردهایم.
خود عیان بود آنچه میجستیم او را در نهان
پیش ما بود آنچه او را از خدا میخواستیم
هوش مصنوعی: آنچه ما به دنبالش بودیم، خود به وضوح پیدا بود. در واقع، آنچه از خدا میخواستیم، همینجا در پیش ما بود.
تا شود بیظرفی این ناحریفان آشکار
جرعهای زان بادهٔ مردآزما میخواستیم
هوش مصنوعی: ما آرزو داشتیم تا با نوشیدن جرعهای از آن نوشیدنی شجاعتآور، حقیقت بیظرفیت این حریفان را نمایان کنیم.
معتکف بوده است در جان آنکه جان جویاش بود
همنشین بودست با ما آنکه ما میخواستیم
هوش مصنوعی: آنکه به دنبال روح و جان خود بود، در درون خود مانند معتكف نشسته است. و کسی که ما آرزو داشتیم با ما باشد، همانند همنشین ما شده است.
غیرت اغیار در گوش رضی شد پایبند
ورنه ما آمادگی را از خدا میخواستیم
هوش مصنوعی: دیگران از غیرت و غیرتورزی خود در مقابل ما حرف میزنند و خود را پایبند نشان میدهند، اما ما در واقع از خداوند درخواست آمادگی و توانایی کردیم.
حاشیه ها
1392/10/17 06:01
تراب مفیدی
مصراع دوم غزل مزبور باید چنین بوده باشد : جامه جان در غم عشقی قبا میخواستیم

رضیالدین آرتیمانی