گنجور

غزل شمارهٔ ۶۲

یکدم که دست داده و با هم نشسته‌ایم
گوئی بهم بحلقهٔ ماتم نشسته‌ایم
از رستخیز فتنهٔ طوفان نه غرقه‌ایم
ما را ببین چگونه مسلم نشسته‌ایم
هرگز نکرده‌ایم توکل به ناخدا
کشتی بجا گذاشته بی‌غم نشسته‌ایم
عالم چنین فراخ چه دلتنگ مانده‌ایم
صحرا چنین گشاده چه در هم نشسته‌ایم
دایم بیاد روی تو چون گل شکفته‌ایم
پیوسته در خیال تو خرم نشسته‌ایم
برقع چه احتیاج که از حسرت جمال
بی‌هم نشسته‌ایم، چو با هم نشسته‌ایم
ما و رضی که خون هم از رشک میخوریم
بی‌اختیار پیش تو با هم نشسته‌ایم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکدم که دست داده و با هم نشسته‌ایم
گوئی بهم بحلقهٔ ماتم نشسته‌ایم
هوش مصنوعی: لحظه‌ای که با هم نشسته‌ایم، انگار در یک دایره غم و اندوه قرار گرفته‌ایم.
از رستخیز فتنهٔ طوفان نه غرقه‌ایم
ما را ببین چگونه مسلم نشسته‌ایم
هوش مصنوعی: در شرایط سخت و دشواری که مانند طوفانی سهمگین می‌داند، ما همچنان استوار و پایدار ایستاده‌ایم و با آرامش به تماشای اوضاع می‌پردازیم.
هرگز نکرده‌ایم توکل به ناخدا
کشتی بجا گذاشته بی‌غم نشسته‌ایم
هوش مصنوعی: ما هیچ‌گاه به ناخدای کشتی ایمان نداشته‌ایم و بدون نگرانی در جایی نشسته‌ایم.
عالم چنین فراخ چه دلتنگ مانده‌ایم
صحرا چنین گشاده چه در هم نشسته‌ایم
هوش مصنوعی: جهان تا این حد وسیع و باز است، ولی چرا اینقدر دلتنگ و ناراحت هستیم؟ صحرا به این وسعت است، اما چرا در خودمان جمع شده‌ایم؟
دایم بیاد روی تو چون گل شکفته‌ایم
پیوسته در خیال تو خرم نشسته‌ایم
هوش مصنوعی: ما همیشه به یاد چهره تو هستیم و مانند گلی که در حال شکوفه دادن است، همواره در فکر تو شاد و خوشحال به سر می‌بریم.
برقع چه احتیاج که از حسرت جمال
بی‌هم نشسته‌ایم، چو با هم نشسته‌ایم
هوش مصنوعی: ما به چه چیزی نیاز داریم که بخواهیم به خاطر آرزوی دیدن زیبایی محبوب، خود را بپوشانیم، در حالی که خود را در کنار هم داریم و حضور یکدیگر را می‌نوشیم.
ما و رضی که خون هم از رشک میخوریم
بی‌اختیار پیش تو با هم نشسته‌ایم
هوش مصنوعی: ما و عشق ما، حتی از سر حسادت هم که شده، به طور خودخواسته در کنار هم نشسته‌ایم.