گنجور

غزل شمارهٔ ۶۱

آنچه من از تو، خدا می‌بینم
همه جا خوف و رجا می‌بینم
با وجود همه نومیدیها
همه امید روا می‌بینم
پای تا سر همه عصیان و خطا
همه پاداش خطا می‌بینم
دیده بردوز ز خود تا بینی
کز کجٰا تا به کجا می‌بینم
با وجودی که تو را نتوان دید
من چه گویم که چه‌هٰا می‌بینم
از همه چیز تو را میشنوم
در همه چیز تو را می‌بینم
نیست جائی که نباشی آنجٰا
از سمک تا به سما می‌بینم
خسته دلها همه خرم دیدم
بسته درها همه وا می‌بینم
پا نهٰادم چو رضی در طلبت
سر خود در ته پا می‌بینم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنچه من از تو، خدا می‌بینم
همه جا خوف و رجا می‌بینم
هوش مصنوعی: من از تو و خدا چیزهایی می‌بینم که در هر جا احساس ترس و امید می‌کنم.
با وجود همه نومیدیها
همه امید روا می‌بینم
هوش مصنوعی: با وجود تمام ناامیدی‌ها، همچنان امید را در خود می‌یابم.
پای تا سر همه عصیان و خطا
همه پاداش خطا می‌بینم
هوش مصنوعی: تمام وجودم پر از نافرمانی و اشتباه است و هر چیزی که می‌بینم، نتیجه‌ی همین خطاهاست.
دیده بردوز ز خود تا بینی
کز کجٰا تا به کجا می‌بینم
هوش مصنوعی: چشم‌هایت را بر خودت ببند و نگاه کن که از کجا به کجا می‌توانی ببینی.
با وجودی که تو را نتوان دید
من چه گویم که چه‌هٰا می‌بینم
هوش مصنوعی: با اینکه نمی‌توانم تو را ببینم، ولی احساسی دارم که نمی‌توانم بیان کنم.
از همه چیز تو را میشنوم
در همه چیز تو را می‌بینم
هوش مصنوعی: من در هر چیز با تو آشنا هستم و در هر جا تو را می‌یابم.
نیست جائی که نباشی آنجٰا
از سمک تا به سما می‌بینم
هوش مصنوعی: در هر جایی که نگاه می‌کنم، تو را می‌بینم، از زمین تا آسمان.
خسته دلها همه خرم دیدم
بسته درها همه وا می‌بینم
هوش مصنوعی: دل‌های خسته را در حالتی شاداب دیدم و می‌بینم که تمام درها به روی همه باز است.
پا نهٰادم چو رضی در طلبت
سر خود در ته پا می‌بینم
هوش مصنوعی: وقتی به دنبال تو هستم، پاهایم را مثل رضی (یک عارف) در جستجوی تو می‌بینم؛ در واقع تمام تلاش و تلاشم را در رسیدن به تو متوجه می‌شوم.