گنجور

غزل شمارهٔ ۶۰

چون دم از سودای جانان میزنم
آتش اندر آب حیوان میزنم
شور لیلی طاقتم را طاق کرد
همچو مجنون بر بیابان میزنم
جرعهٔ دردی بصد خون جگر
میکنم پیدا و پنهان میزنم
میکشم آهی بیاد لعل او
آتش اندر آب حیوان میزنم
گرچه مستم راه مسجد میروم
گرچه گبرم لاف ایمان میزنم
بی‌نیٰازم دار و معذورم اگر
خنده بر ناز طبیبان میزنم
عشقم اسباب بزرگی کرده ساز
تکیه بر جای بزرگان میزنم
داغ را هم داغ مرهم مینهم
زخم را هم زخم بر جان میزنم
گریه بر تاج فریدون میکنم
خنده بر تخت سلیمان میزنم
بر سر دریای خون جولان زنم
بی تو گر مژگان به مژگان میزنم
پادشاه وقت خویشم چون رضی
مهر طغرا را انالان میزنم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون دم از سودای جانان میزنم
آتش اندر آب حیوان میزنم
هوش مصنوعی: زمانی که از عشق محبوبم صحبت می‌کنم، آتش را در آب موجود در زندگی‌ام ایجاد می‌کنم.
شور لیلی طاقتم را طاق کرد
همچو مجنون بر بیابان میزنم
هوش مصنوعی: شور و شوق لیلی سبب شد تا تحملم تمام شود و مانند مجنون در صحرا پرسه می‌زنم.
جرعهٔ دردی بصد خون جگر
میکنم پیدا و پنهان میزنم
هوش مصنوعی: من از درد خود به شکل‌های مختلف سخن می‌گویم و آن را نشان می‌دهم، در حالی که هم عیان است و هم در خفا.
میکشم آهی بیاد لعل او
آتش اندر آب حیوان میزنم
هوش مصنوعی: من از فقدان زیبایی او آهی می‌زنم که حتی در آبی که وجود دارد، آتش به پا می‌کند.
گرچه مستم راه مسجد میروم
گرچه گبرم لاف ایمان میزنم
هوش مصنوعی: اگرچه مست و خواب‌آلود به سوی مسجد می‌روم، و با اینکه غیرمسلمانم، باز هم ادعای ایمان و باور می‌کنم.
بی‌نیٰازم دار و معذورم اگر
خنده بر ناز طبیبان میزنم
هوش مصنوعی: من به هیچ‌کس نیازی ندارم و اگر به خاطر زیبایی‌های بدن پزشکان می‌خندم، از روی معذوریت است.
عشقم اسباب بزرگی کرده ساز
تکیه بر جای بزرگان میزنم
هوش مصنوعی: عشق من باعث شده است که به مقام و جایگاه بلندی دست پیدا کنم و حالا با اعتماد به نفس در کنار بزرگترها می‌نوازم.
داغ را هم داغ مرهم مینهم
زخم را هم زخم بر جان میزنم
هوش مصنوعی: من درد و عذاب را تحمل می‌کنم و حتی به زخم‌هایم مرهم می‌زنم، اما همچنان زخم‌های جدیدی به جان می‌زنم.
گریه بر تاج فریدون میکنم
خنده بر تخت سلیمان میزنم
هوش مصنوعی: من بر سرنوشت و زوال قدرت فریدون غمگینم و بر ثروت و عظمت سلیمان، با شادی و سرور برخورد می‌کنم.
بر سر دریای خون جولان زنم
بی تو گر مژگان به مژگان میزنم
هوش مصنوعی: بدون تو بر دل دریا پرچم برافراشته می‌کنم، حتی اگر اشکم بر روی گونه‌هایم بریزد.
پادشاه وقت خویشم چون رضی
مهر طغرا را انالان میزنم
هوش مصنوعی: من پادشاه زمان خودم و به مانند رضی، نشان از قدرت و سلطنت را با افتخار بر پیشانی می‌زنم.