غزل شمارهٔ ۶
خون شد دل پاره پارهٔ ما
مردیم و نکرد چٰارهٔ ما
دادیم به کفر زلفش ایمان
شاید که شود کفارهٔ ما
بندیم ز شکوه لب و لیکن
خون میچکد از نظارهٔ ما
بااینهمه غم، نمیشود آب
آه از دل سنگ خارهٔ ما
بستیم رضی لب و توان یافت
پیغام دل از نظارهٔ ما
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خون شد دل پاره پارهٔ ما
مردیم و نکرد چٰارهٔ ما
هوش مصنوعی: دل ما به شدت شکسته و خونین است و ما در این وضعیت به سر میبریم، اما هیچ تدبیری برای رهایی ما اندیشیده نشده است.
دادیم به کفر زلفش ایمان
شاید که شود کفارهٔ ما
هوش مصنوعی: ما به زیبایی و جذابیت زلف او ایمان آوردیم، شاید این کار بتواند گناهان ما را جبران کند.
بندیم ز شکوه لب و لیکن
خون میچکد از نظارهٔ ما
هوش مصنوعی: ما از زیبایی لبان کسی شیرینی سخن را میچشیم، اما در دلمان غم و درد وجود دارد که به شکل اشک جاری میشود.
بااینهمه غم، نمیشود آب
آه از دل سنگ خارهٔ ما
هوش مصنوعی: با وجود تمام ناراحتیها و غمها، نمیتوانیم به حالتی برسیم که حتی آه و اشکمان بر دل سنگیام تأثیرگذارد.
بستیم رضی لب و توان یافت
پیغام دل از نظارهٔ ما
هوش مصنوعی: ما با لبخند و رضایت خود، پیام دل را از نگاه ما دریافت کردیم.