گنجور

غزل شمارهٔ ۵۷

دور از و بسکه سوزم و سازم
شده نزدیک آنکه بگدازم
هیچ افسون در او نمیگیرد
آه از دست ترک طنازم
در و دیوار در سماع آیند
ارغنون غمش چو بنوازم
از جمادات شور برخیزد
چون بیادش ترانه آغازم
گر بخونم دمی نپردازد
دل خونین ازو بپردازم
عالم از غم شود، چه میسازد
من که جز با غمش نمیسازم
کو خرابات عاشقان که در او
هر چه دارم ببٰاده در بازم
میکشم گفتهٔ رضی را من
تو مکش زانکه میکشد نازم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دور از و بسکه سوزم و سازم
شده نزدیک آنکه بگدازم
هوش مصنوعی: به خاطر فاصله‌ای که دارم، از شدت سوزش و رنجی که می‌کشم، نزدیک شده‌ام به جایی که در آن ذوب شوم و فنا شوم.
هیچ افسون در او نمیگیرد
آه از دست ترک طنازم
هوش مصنوعی: هیچ نوع جادویی نمی‌تواند بر او اثر بگذارد، آه از دلم که عاشق دختر زیبا و دانا شده‌ام.
در و دیوار در سماع آیند
ارغنون غمش چو بنوازم
هوش مصنوعی: اگر غم تو را بنوازم، دیوار و زمین نیز در حال رقص و حال و هوای خوشی خواهند بود.
از جمادات شور برخیزد
چون بیادش ترانه آغازم
هوش مصنوعی: از موجودات بی‌جان نغمه‌ای برمی‌خیزد زمانی که به یاد من آواز سر می‌دهند.
گر بخونم دمی نپردازد
دل خونین ازو بپردازم
هوش مصنوعی: اگر لحظه‌ای از غم او بخوانم، دل خونین من آرام نخواهد گرفت و از شدت این درد، ناچار باید از آن دور شوم.
عالم از غم شود، چه میسازد
من که جز با غمش نمیسازم
هوش مصنوعی: دنیا از غم پر شده است، چه فایده‌ای دارد که من تلاش کنم، در حالی که جز با غمش نمی‌توانم کنار بیایم.
کو خرابات عاشقان که در او
هر چه دارم ببٰاده در بازم
هوش مصنوعی: می‌خواهم به مکانی بروم که در آن عشق‌ها و حال و هوای عاشقان وجود دارد، جایی که همه چیزهایی که دارم را به خاطر عشق و می‌فروشم و کنار می‌گذارم.
میکشم گفتهٔ رضی را من
تو مکش زانکه میکشد نازم
هوش مصنوعی: من به گفته‌های رضی توجه می‌کنم، اما تو این حرف‌ها را از من نخواهی پذیرفت زیرا زیبایی‌های من مرا به جلو می‌برد.