غزل شمارهٔ ۴۶
چه شور افتاده در دلها ز شیرین لعل خندانش
دریغا خضر ما شرمنده گردد ز آب حیوانش
نه از رنگ تو رنگی داشت نه از بوی تو بوئی
ز غیرت چاک زد هر سو ز صد جا، گل گریبانش
چو آن بلبل که در بستان ز سنبل آشیان دارد
دل آشفتهام جمعی است در زلف پریشانش
چو موسی گر زدود شعلهای در پیچ و تاب افتد
همیشه داردم در پیچ و تاب آن زلف پیچانش
مشو چندین بلند از خاک قصر خود تماشا کن
که قیصر رفت بر باد فنا بر قصر و ایوانش
رضیسان سرخ دارم از طپانچه روی خود ترسم
که رنگ لاغری از کشتنم سازد پشیمانش
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چه شور افتاده در دلها ز شیرین لعل خندانش
دریغا خضر ما شرمنده گردد ز آب حیوانش
هوش مصنوعی: چه شوری در دلها به پا شده از لبخند شیرین و زیبای او! افسوس که شخصیت خضر، که نماد زندگی و جاودانگی است، در برابر آب حیات او شرمنده خواهد شد.
نه از رنگ تو رنگی داشت نه از بوی تو بوئی
ز غیرت چاک زد هر سو ز صد جا، گل گریبانش
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف حالتی میپردازد که هیچ زیبایی یا عطری از محبوبش وجود ندارد. او میگوید که به خاطر غیرت و عشقش، گل به هر سمت و سو پراکنده شده و از هر گوشهای به وضعیت آن اشاره میکند. در واقع، شاعر احساساتی عمیق و عاشقانه را با تصاویری از گلی که در اثر عشق و حسادت به هم ریخته کرد، به تصویر میکشد.
چو آن بلبل که در بستان ز سنبل آشیان دارد
دل آشفتهام جمعی است در زلف پریشانش
هوش مصنوعی: مانند بلبل که در باغ به گلهای معطر زندگی میکند، من هم دل پراشفتگی دارم و این دل شلوغ ناشی از زلفهای آشفته و پریشان اوست.
چو موسی گر زدود شعلهای در پیچ و تاب افتد
همیشه داردم در پیچ و تاب آن زلف پیچانش
هوش مصنوعی: اگر موسی با دست خود شعلهای را خاموش کند، همیشه در پیچ و تاب آن زلف معشوق من احساس شعلهور بودن میکنم.
مشو چندین بلند از خاک قصر خود تماشا کن
که قیصر رفت بر باد فنا بر قصر و ایوانش
هوش مصنوعی: به خودت مغرور نباش و از بلندی قصر خود به تماشا نپرداز، زیرا که حاکم بزرگ هم روزی نابود شد و قصر و کاخ او به باد رفت.
رضیسان سرخ دارم از طپانچه روی خود ترسم
که رنگ لاغری از کشتنم سازد پشیمانش
هوش مصنوعی: من از رنگ سرخی که در چهرهام دارم خوشحالم، اما نگرانم که این لاغری و ضعف بدنم باعث شود که او از کردهاش پشیمان شود.

رضیالدین آرتیمانی