گنجور

غزل شمارهٔ ۴۵

ای عشق نگویم که به جای خوشم انداز
یکبار دگر در تف آن آتشم انداز
آتش چه زنی بر دلم از نام جدائی
این حرف مگو با من و در آتشم انداز
بیماری خود داده به ما نرگس مستش
ای دیده ز پر کالهٔ دل مفرشم انداز
یا رب نپسندی که بخواهم ز تو چیزی
یا رب به کریمی خود از خواهشم انداز
از مغز سر خویش رضی شعله بر افروز
و اندر دل بی عزت خواری کشم انداز

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای عشق نگویم که به جای خوشم انداز
یکبار دگر در تف آن آتشم انداز
ای عشق، نمیگویم که مرا در جای راحت و خوش قرار بدی و به من خوشی بدی...یکبار دیگر مرا در گرما و داغی آن آتش بنداز
آتش چه زنی بر دلم از نام جدائی
این حرف مگو با من و در آتشم انداز
یار:خود را برای چه آتش میزنی چرا که در دل من اعتبار و آوازه ای نداری...این حرف به من نگو و مرا در آتش بنداز
یا رب نپسندی که بخواهم ز تو چیزی
یا رب به کریمی خود از خواهشم انداز
ای پروردگار دوست نداری از تو چیزی بخواهم...ای پروردگار به بزرگی خود مرا از خواهش بنداز و چیزی که میخوام به من بده