غزل شمارهٔ ۴۴
شور عشقی کرده بازم بیقرار
باز دل را دادهام بیاختیار
گو قرار حیرت ماهم بده
ای که داری در تکاپویش قرار
ما به عهدت استوار استادهایم
گرچه عهد تو نباشد استوار
چند باشم همچو چشمت ناتوان
چند باشم همچو زلفت بیقرار
یا مرا یک روزگاری دست ده
یا که دست از روزگار من بدار
دل تسلی میشود از وعدهات
گرچه خواهی کشتنم از انتظار
گر نداری شوری از ما بر کران
ور نداری شوقی از ما بر کنار
دور از آن روح مجسّم زندهای
زین گران جانی رضی شرمی بدار
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شور عشقی کرده بازم بیقرار
باز دل را دادهام بیاختیار
هوش مصنوعی: دوباره تحت تاثیر عشق قرار گرفتم و دوباره احساس بیقراری میکنم. دل خود را بدون هیچ کنترلی به عشق سپردهام.
گو قرار حیرت ماهم بده
ای که داری در تکاپویش قرار
هوش مصنوعی: تو که در پی جستجوی آرامش و قرار هستی، کاش به من هم این آرامش را بینیاز از حیرت بدهی.
ما به عهدت استوار استادهایم
گرچه عهد تو نباشد استوار
هوش مصنوعی: ما به وعدهات استوار و پایبندیم، هرچند که وعدهی تو همواره قابل اعتماد نیست.
چند باشم همچو چشمت ناتوان
چند باشم همچو زلفت بیقرار
هوش مصنوعی: چند بار باید در حالت ناتوانی مانند چشمانت باشم و چند بار باید بیتاب و restless مانند موی سیاهت باشم؟
یا مرا یک روزگاری دست ده
یا که دست از روزگار من بدار
هوش مصنوعی: یا کمی با من همراهی کن و یا این که از سختیهای زندگی من فاصله بگیر.
دل تسلی میشود از وعدهات
گرچه خواهی کشتنم از انتظار
هوش مصنوعی: دل از وعدۀ تو آرام میگیرد، حتی اگر قرار باشد به خاطر میل تو جانم را بگیری.
گر نداری شوری از ما بر کران
ور نداری شوقی از ما بر کنار
هوش مصنوعی: اگر از ما انرژی و اشتیاقی نداری، پس بهتر است دور باشی و به سمت دیگر بروی.
دور از آن روح مجسّم زندهای
زین گران جانی رضی شرمی بدار
هوش مصنوعی: از آن روح زنده و با عظمت دوری کن و به خود بیاور که به خاطر این زندگی سخت و دشوار باید شرمنده باشی.

رضیالدین آرتیمانی