گنجور

غزل شمارهٔ ۴۳

آن روی چون ماه آن زلف چون مار
گیرم نمائی، کو تاب دیدار
خواهی که سازی زاهد برهمن
بردار پرده بنمای رخسار
گر آن پریرو بی‌پرده بودی
دیوانه کردی ما را به یکبار
یک ره در آن رو بنگر که بینی
نیکی بخرمن خوبی بخروار
دنیا و عقبیٰ، ما بخش کردیم
اغیار و کونین، ما و سگ یار
این دل ندارد پروای گیتی
این سر ندارد پروای دستار

اطلاعات

وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع (متقارب مثمن اثلم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن روی چون ماه آن زلف چون مار
گیرم نمائی، کو تاب دیدار
هوش مصنوعی: چهره‌ات مانند ماه است و موی تو همچون مار پیچیده و جذاب به نظر می‌رسد؛ ای کاش بتوانم تاب و تحمل دیدنت را داشته باشم.
خواهی که سازی زاهد برهمن
بردار پرده بنمای رخسار
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی زاهد را به شکلی جدید نشان دهی، باید پرده را کنار بکشی و چهره‌ات را به نمایش بگذاری.
گر آن پریرو بی‌پرده بودی
دیوانه کردی ما را به یکبار
هوش مصنوعی: اگر آن زیبای بی‌پرده و بدون مانع در برابر ما بود، یک بار دیدن او ما را به کلی دیوانه می‌کرد.
یک ره در آن رو بنگر که بینی
نیکی بخرمن خوبی بخروار
هوش مصنوعی: به یک راهی نگاه کن که در آن خوبی و نیکی وجود دارد، و از این خوبی‌ها بهره‌مند شو.
دنیا و عقبیٰ، ما بخش کردیم
اغیار و کونین، ما و سگ یار
هوش مصنوعی: دنیا و آخرت را ما به بیگانگان سپردیم و در این میان، ما و سگ‌هایمان باقی مانده‌ایم.
این دل ندارد پروای گیتی
این سر ندارد پروای دستار
هوش مصنوعی: این دل به چیزهای دنیا اهمیت نمی‌دهد و این سر هم به زینت و تزیینات آن فکر نمی‌کند.