گنجور

غزل شمارهٔ ۴۲

چند ز دوران چرخ چند ز هجران یار
سینه شود شعله خیز، دیده شود اشکبار
آنچه کشیدم ازو من بیکی جرعه می
میکده‌ها بایدم از پی دفع خمار
من همه صحرای عشق او همه دریای حسن
من همه شور و جنون او همه باد بهار

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چند ز دوران چرخ چند ز هجران یار
سینه شود شعله خیز، دیده شود اشکبار
هوش مصنوعی: مدت زیادی از زمان می‌گذرد و دلمنی از دوری یار به شدت می‌سوزد و چشمانم پر از اشک می‌شود.
آنچه کشیدم ازو من بیکی جرعه می
میکده‌ها بایدم از پی دفع خمار
هوش مصنوعی: آنچه که من از او تحمل کرده‌ام، کافی است که تنها یک جرعه از میخانه‌ها نیاز دارم تا خمارم را دفع کنم.
من همه صحرای عشق او همه دریای حسن
من همه شور و جنون او همه باد بهار
هوش مصنوعی: من تمام بیابان عشق او هستم، او همچون دریای زیبایی است. من تمامی هیجان و دیوانگی او را دارم و او همانند نسیم بهاری است.