غزل شمارهٔ ۳۶
مگر شور عشقت ز طغیان نشیند
که بحر سر شکم ز طوفان نشیند
مگر بر کنار است زان روی زلفش
که پیوسته چون من پریشان نشیند
عجب بادهٔ خوشگواریست عشقت
که در خوان گبر و مسلمان نشیند
نشسته است ذوق لبت در مذاقم
چو گنجی که در کنج ویران نشیند
نشسته بر آن روی زلف سیاهش
چو کفری که بالای ایمان نشیند
اجل گشته آنرا که در خوابش آئی
سراسیمه خیزد پریشان نشیند
هر آنکو فکندم جدا از عزیزان
الهی به مرگ عزیزان نشیند
قبای سلامت به آن رند بخشند
که از هستی خویش عریان نشیند
رضی شد پریشان آن زلف یا رب
پریشان کننده پریشان نشیند
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مگر شور عشقت ز طغیان نشیند
که بحر سر شکم ز طوفان نشیند
هوش مصنوعی: آیا ممکن است عشق تو به قدری آرام شود که بینظمی و طغیان درونم آرام گیرد مانند دریا که در طوفان آرام میشود؟
مگر بر کنار است زان روی زلفش
که پیوسته چون من پریشان نشیند
هوش مصنوعی: آیا به خاطر موهای زیبایش کنار نرفته که همیشه مثل من بیقرار نشسته است؟
عجب بادهٔ خوشگواریست عشقت
که در خوان گبر و مسلمان نشیند
هوش مصنوعی: عجب شراب خوش طعمی است عشق تو که در کنار گبر و مسلمان قرار میگیرد.
نشسته است ذوق لبت در مذاقم
چو گنجی که در کنج ویران نشیند
هوش مصنوعی: شعله شادی ناشی از لبخند تو در دل من نشسته است، مانند گنجی که در گوشهای از ویرانهای در سکوت و آرامش خفته باشد.
نشسته بر آن روی زلف سیاهش
چو کفری که بالای ایمان نشیند
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و جذابیت خاصی اشاره شده است که گویی زلفهای سیاه او همچون کافری است که بر بالای ایمان مینشیند. این تصویر به نوعی تضاد را به نمایش میگذارد، جایی که زیبایی ظاهری با مفاهیم عمیقتری چون ایمان و اعتقاد در تلاقی است.
اجل گشته آنرا که در خوابش آئی
سراسیمه خیزد پریشان نشیند
هوش مصنوعی: مرگ به سراغ کسی آمده که وقتی در خوابش میبیند، با اضطراب و نگرانی از خواب بیدار میشود و در حال پریشانی و گیجی مینشیند.
هر آنکو فکندم جدا از عزیزان
الهی به مرگ عزیزان نشیند
هوش مصنوعی: هر کس که از عزیزان الهی جدا شود و به آنها پشت کند، در نهایت با مرگ عزیزانش روبرو خواهد شد.
قبای سلامت به آن رند بخشند
که از هستی خویش عریان نشیند
هوش مصنوعی: لباس زیبای سلامتی را به کسی میدهند که از وجود خود، به دور از غرور و خودخواهی، بینقص و ساده زندگی کند.
رضی شد پریشان آن زلف یا رب
پریشان کننده پریشان نشیند
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حالتی از دلشکستگی و سردرگمی در عشق اشاره دارد. در آن، شخص گوینده به زیباییهای موهای معشوق اشاره میکند که باعث پریشانی او شده است. او به خداوند میگوید که آیا ممکن است این پریشانی به حالتی نرمال برگردد یا نه، در حالی که خود او نیز تحت تاثیر این زیبایی قرار دارد. در واقع، این احساس دوگانه، همدردی و زیبایی را در کنار سردرگمی و پریشانی بیان میکند.
حاشیه ها
1393/01/06 06:04
مصطفی
سلام خسته نباشین
فکر کنم بیت اول، در مصرع دوم کلمه "سرشکم"باید سرهم باشه

رضیالدین آرتیمانی