غزل شمارهٔ ۳۴
مرا نه سر نه سامان آفریدند
پریشانم به سامان آفریدند
نه دستم از گریبان واگرفتند
نه در دستم گریبان آفریدند
نه دردم را طبیبان چاره کردند
نه بیدردم چو ایشان آفریدند
نیامیزد سر دردت به گردم
که دردم عین درمان آفریدند
ز من با آنکه بی او نیستم من
بیابان در بیٰابان آفریدند
زلیخا گو چمن گلخن کن از آه
که یوسف بهر زندان آفریدند
مرا گویی پریشان از چه روئی
سر و زلفش پریشان آفریدند
رضی از معرفت بوئی نداری
تو را کز عین عرفان آفریدند
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا نه سر نه سامان آفریدند
پریشانم به سامان آفریدند
هوش مصنوعی: نه کسی برای من سر و سامان مشخصی تعیین کرده است و نه زندگیام به گونهای است که حالت ثبات داشته باشد. در واقع، من در دنیایی آشفته و بینظم به سر میبرم که انگار به عمد برایم چنین وضعیتی را ایجاد کردهاند.
نه دستم از گریبان واگرفتند
نه در دستم گریبان آفریدند
هوش مصنوعی: من از مشکل خود رها نشدم و کسی هم برایم موقعیتی را فراهم نکرد.
نه دردم را طبیبان چاره کردند
نه بیدردم چو ایشان آفریدند
هوش مصنوعی: درد من را پزشکان نتوانستند درمان کنند و کسانی که درد ندارند هم نمیدانند چه بر من میگذرد.
نیامیزد سر دردت به گردم
که دردم عین درمان آفریدند
هوش مصنوعی: درد تو را به گردن من نینداز، زیرا خود درد من در واقع خودش همیشه درمانی برای این درد بوده است.
ز من با آنکه بی او نیستم من
بیابان در بیٰابان آفریدند
هوش مصنوعی: با اینکه او در کنار من نیست، من همچنان حس بیوجودی و تنهایی خود را تجربه میکنم و این دلیلی است که وجودم مانند یک بیابان خالی و بیحاصل است.
زلیخا گو چمن گلخن کن از آه
که یوسف بهر زندان آفریدند
هوش مصنوعی: زلیخا، بگو که گلها را در باغ بکارند، زیرا یوسف به خاطر زندان به این دلتنگی و آهها گرفتار شده است.
مرا گویی پریشان از چه روئی
سر و زلفش پریشان آفریدند
هوش مصنوعی: میگویی چرا من اینقدر آشفتهام؟ آن رازی که در وزش موها و نازکی صورتش نهفته است، باعث این پریشانی است.
رضی از معرفت بوئی نداری
تو را کز عین عرفان آفریدند
هوش مصنوعی: تو از معرفت و شناخت بویی نمیبرم، در حالی که از عمق عرفان و آگاهی created شدهای.
حاشیه ها
1392/10/17 05:01
تراب مفیدی
به گمان من مصرع دوم مطلع غزل باید چنین باشد :پریشانم پریشان آفریدند
1392/10/17 05:01
تراب مفیدی
همچنان بگمان من باید سر و زلفش پریشان آفریدند بدینگونه باشد : سر زلفش پریشان آفریدند
1399/04/27 14:06
الهام
پریشانم پریشان آفریدند از دوبیتی باباطاهر است. اینجا پریشانم به سامان آفریدند درست به کار رفته است

رضیالدین آرتیمانی