گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰

به من آن مه دگر امشب نسازد
گل نازک به تاب و تب نسازد
بغیر از من چنین یا رب نسوزد
بغیر از تو چنین، یا رب نسازد
از آن تار است این عالم بچشمم
که خورشید جهان با شب نسازد
نسازد زاهد ار با ما عجب نیست
که خلق تنگ با مشرب نسازد
نساز هیچکس با صاحب دل
که خود را هیچ جا صاحب نسازد
تو بیداری و عالم جمله در خواب
رضی اکنون چرا مطلب نسازد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به من آن مه دگر امشب نسازد
گل نازک به تاب و تب نسازد
هوش مصنوعی: امشب آن ماه زیبا دیگر مانند قبل برای من نمی‌درخشد و از زیبایی‌اش خبری نیست.
بغیر از من چنین یا رب نسوزد
بغیر از تو چنین، یا رب نسازد
هوش مصنوعی: جز من کسی به این حال نمی‌سوزد و جز تو نیز کسی اینگونه نمی‌سازد.
از آن تار است این عالم بچشمم
که خورشید جهان با شب نسازد
هوش مصنوعی: این دنیا به نظر من تاریک و مبهم است، چرا که نور خورشید که نماد روشنی و زندگی است، با شب و تاریکی نمی‌تواند سازگاری داشته باشد.
نسازد زاهد ار با ما عجب نیست
که خلق تنگ با مشرب نسازد
هوش مصنوعی: اگر زاهد با ما رابطه‌ای نداشته باشد، تعجبی ندارد؛ چرا که مردم تنگ‌نظر به سلیقه ما کنار نمی‌آیند.
نساز هیچکس با صاحب دل
که خود را هیچ جا صاحب نسازد
هوش مصنوعی: با هیچ‌کس در مورد دل‌باختگان دشمنی نکن، زیرا آن‌ها هیچگاه خود را برتر از دیگران نمی‌دانند.
تو بیداری و عالم جمله در خواب
رضی اکنون چرا مطلب نسازد
هوش مصنوعی: تو در حالت بیداری هستی، اما همه مردم در خواب و غفلت به سر می‌برند. حالا چرا باید از این وضعیت ناراحت باشی یا به دنبال تغییر آن باشی؟

حاشیه ها

1396/02/21 11:05
،،،

در مصرع اول بیت پنجم
نسازد هیچکس... درست است