گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹

گر نقاب از رخ آن صنم گیرد
ماه و خورشید را عدم گیرد
ور به بتخانه پرتو اندازد
بتکده رونق حرم گیرد
گر دو دست از دو دیده بر گیرم
همه آفاق درد و غم گیرد
نیستم بوالهوس که فرمائی
هرزه دو سگ شکار کم گیرد
سگ بیچاره گر فرشته شود
نشود کاهوی حرم گیرد
دُودِ دل از قلم زبانه کشید
چون بیٰاد رضی قلم گیرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر نقاب از رخ آن صنم گیرد
ماه و خورشید را عدم گیرد
هوش مصنوعی: اگر آن معشوق نقاب از چهره‌اش بردارد، زیبایی او به حدی است که ماه و خورشید را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.
ور به بتخانه پرتو اندازد
بتکده رونق حرم گیرد
هوش مصنوعی: اگر نوری به بتکده بت‌های پرستش بتابد، آن مکان به زیبایی و جذابیت حرم می‌رسد.
گر دو دست از دو دیده بر گیرم
همه آفاق درد و غم گیرد
هوش مصنوعی: اگر دو دستم را از دو چشمم بگیرم، تمام دنیا پر از درد و غم خواهد شد.
نیستم بوالهوس که فرمائی
هرزه دو سگ شکار کم گیرد
هوش مصنوعی: من آدم هوسرانی نیستم که به خاطر هر چیز بی‌ارزشی دچار وسوسه شوم.
سگ بیچاره گر فرشته شود
نشود کاهوی حرم گیرد
هوش مصنوعی: اگرچه یک سگ بدبخت ممکن است تبدیل به فرشته شود، اما هرگز نمی‌تواند جایگاه گرانبها و مقدس کاهو را در حرم به دست آورد.
دُودِ دل از قلم زبانه کشید
چون بیٰاد رضی قلم گیرد
هوش مصنوعی: دود دل به مانند آتشی به هوا می‌رود، وقتی که دل از غم و اندوه پر می‌شود و احساسات دردناک فرد را از درون می‌سوزاند. در این لحظه، احساسات و اندیشه‌ها به شکل کلمات بر روی کاغذ می‌آیند و به نوعی بیان‌گر وضعیت روحی فرد می‌شوند.