غزل شمارهٔ ۳
آنچنان داده عشق جوش مرا
که ز سر رفته عقل و هوش مرا
عقل کلی شده فراموشم
بسکه مالیده عشق گوش مرا
نه چنانم ز مستی دوشین
که کشیدن توان به دوش مرا
در خروشم ز شور چون دریا
نتوان ساختن خموش مرا
عاقبت میپرستی تو رضی
می فروشد به می فروش مرا
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1391/04/03 06:07
مسعود موسی زاده
بسیار زیبا
خصوصا مصرع آخر این شعر با این متن که
می فروشد به می فروش مرا
که با تکرار کلمه "می فروشد " و "می فروش"
ترکیبی بدیع و نو به وجود آمده است که بنده خویش تا به حال مشابه آن ندیده ام