گنجور

غزل شمارهٔ ۲

شوری نه‌چنان گرفت ما را
کز دست توان گرفت ما را
ما هیچ گرفته‌ایم از او
او هیچ از آن گرفت ما را
هر گه بتو عرض حال کردیم
در حال زبان گرفت ما را
درد دل ما نمیکنی گوش
درد دل از آن گرفت ما را
هشدار که صرصر اجل هان
چون باد خزان گرفت ما را
مردیم و ز کس وفا ندیدیم
دل از همه زان گرفت ما را
هر دوست که در جهان گرفتیم
دشمن به از آن گرفت ما را
هر چند که راستیم چون تیر
او همچو کمان گرفت ما را
گفتیم که بشکنیم توبه
ماه رمضان گرفت ما را
یا رب به زبان چه رانده بودیم
کاتش به زبان گرفت ما را
دیدیم جهان به جز طرب نیست
ز آن دل ز جهان گرفت ما را
پا از سر ما نمیکشد غم
گوئی به ضمان گرفت ما را
بس حرف که بر رضی گرفتیم
بعضی سخنان گرفت ما را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شوری نه‌چنان گرفت ما را
کز دست توان گرفت ما را
هوش مصنوعی: ما را شور و هیجانی فراگرفته که هیچ کس نمی‌تواند ما را از آن خارج کند.
ما هیچ گرفته‌ایم از او
او هیچ از آن گرفت ما را
هوش مصنوعی: ما هیچ چیزی از او نگرفته‌ایم و او نیز هیچ چیزی از ما نگرفته است.
هر گه بتو عرض حال کردیم
در حال زبان گرفت ما را
هوش مصنوعی: هر بار که ما برای تو حرف زدیم و حالمان را برایت بیان کردیم، به نوعی باعث شدی که زبانمان بند بیافتد و نتوانیم خوب صحبت کنیم.
درد دل ما نمیکنی گوش
درد دل از آن گرفت ما را
هوش مصنوعی: شما به ما گوش نمی‌دهید و درد و رنج‌های ما را نمی‌شنوید، در حالی که این بی‌توجهی باعث دردی برای ما شده است.
هشدار که صرصر اجل هان
چون باد خزان گرفت ما را
هوش مصنوعی: هشدار که مرگ مانند بادی سرد و وحشتناک به سراغ ما آمده است، همانند وزش باد در فصل پاییز.
مردیم و ز کس وفا ندیدیم
دل از همه زان گرفت ما را
هوش مصنوعی: ما در زندگی خود از کسی وفا و صداقت ندیدیم و به همین خاطر دل‌مان از همه چیز و همه کس آزرده شده است.
هر دوست که در جهان گرفتیم
دشمن به از آن گرفت ما را
هوش مصنوعی: هر دوستی که در زندگی به دست آوردیم، نسبت به دوستی که ممکن است به دست آوریم، بهتر از دشمنی است که به ما آسیب می‌زند.
هر چند که راستیم چون تیر
او همچو کمان گرفت ما را
هوش مصنوعی: هرچند ما راست کرداریم، اما او مانند کمانی که تیر را به سمت خود می‌کشد، ما را در چنگال خود قرار داد.
گفتیم که بشکنیم توبه
ماه رمضان گرفت ما را
هوش مصنوعی: ما تصمیم گرفتیم که توبه‌امان را بشکنیم، اما ماه رمضان ما را به خود مشغول کرد و نتوانستیم.
یا رب به زبان چه رانده بودیم
کاتش به زبان گرفت ما را
هوش مصنوعی: خداوندا، چه سخنی گفته بودیم که باعث شد زبانمان موجب آتش‌سوزی ما شود.
دیدیم جهان به جز طرب نیست
ز آن دل ز جهان گرفت ما را
هوش مصنوعی: جهان را جز شادی و خوشی نمی‌بینیم و از آنجا که دل ما از این دنیا بریده است، ما را رها کرده است.
پا از سر ما نمیکشد غم
گوئی به ضمان گرفت ما را
هوش مصنوعی: غم به قدری بر ما چیره شده که حتی نمی‌تواند ما را رها کند، انگار ما را به‌نوعی در گرو خودش گرفته است.
بس حرف که بر رضی گرفتیم
بعضی سخنان گرفت ما را
هوش مصنوعی: ما حرف‌های زیادی دربارهٔ رضی زدیم، ولی برخی از این سخنان تأثیر عمیقی بر ما گذاشت.

حاشیه ها

1391/04/03 06:07
مسعود موسی زاده

شعری به غایت زیبا در وصف حال و روز عاشقان
ساده چون ذات عشق
دلنشین و طرب انگیز
بیانگر تمامی احوالات یک عاشق شوریده

1396/02/21 11:05
،،،

به به
چقدر دلنشین و فوق العاده