غزل شمارهٔ ۲۱
غم عشق تو ای حور پریزاد
ز غمهای جهانم کرد آزاد
چه غم از خاطرت رفتم و لیکن
غمت ما را نخواهد رفت از یاد
به اهل درد، خوبان را سری نیست
به هرزه عمر ضایع کرد فرهاد
شکیبم رفت و دین و دانشم شد
ز دست این دل دیوانه فریاد
رضی گویا ز هجران مرده باشد
که نامش از زبان خلق افتاد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
غم عشق تو ای حور پریزاد
ز غمهای جهانم کرد آزاد
هوش مصنوعی: غم عشق تو ای پری زیبا، باعث شد که من از غمهای دنیا رها شوم.
چه غم از خاطرت رفتم و لیکن
غمت ما را نخواهد رفت از یاد
هوش مصنوعی: به یاد تو بسیار فکر میکنم، حتی اگر خودت از یادم رفته باشی. غم و اندوه تو همیشه در ذهن و قلبم باقی میماند.
به اهل درد، خوبان را سری نیست
به هرزه عمر ضایع کرد فرهاد
هوش مصنوعی: افراد رنجکشیده نمیتوانند از خوبیهای دیگران لذت ببرند، زیرا فرهاد عمر خود را بیهوده سپری کرده است.
شکیبم رفت و دین و دانشم شد
ز دست این دل دیوانه فریاد
هوش مصنوعی: صبر و تحمل من از بین رفت و ایمان و علمم را هم از دست دادم. این دل دیوانه مدام فریاد میزند.
رضی گویا ز هجران مرده باشد
که نامش از زبان خلق افتاد
هوش مصنوعی: گویا رضی از دوری محبوبش چنان پریشان و ناامید شده است که نامش دیگر بر زبان مردم نمیچرخد.