غزل شمارهٔ ۱۹
تا از بر چشم آن جوان رفت
بینائی چشم ما از آن رفت
رفتم که از آن کناره گیرم
هر چیز که بود از میٰان رفت
دل رفت که دوست کام گردد
بیچاره بکام دشمنان رفت
از ذوق سمٰاع در خروشم
تا نام که باز بر زبان رفت
ای از همه مانده بر سر هیچ
جهدی جهدی که کاروان رفت
خود را به کنار خود ندیدیم
تا از که حدیث در میان رفت
اندیشه کجا رسد به کنهش
بر چرخ کسی به نردبان رفت؟
دیگر ز ندامتم چه حاصل
اکنون که چو تیرم از کمان رفت
تعیین قدر نمیتوان کرد
از تیر قضا کجٰا توان رفت
از کشتن من زیان چه داری؟
حرفیست که در میان، زیان رفت
چون رفت ز بام سوی خلوت
گوئی تو که ماه ز آسمٰان رفت
شد خاک رضی بر آستانش
رفته رفته بر آسمٰان رفت
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا از بر چشم آن جوان رفت
بینائی چشم ما از آن رفت
هوش مصنوعی: زمانی که آن جوان از کنار ما رفت، روشنایی چشم ما هم به خاطر او از دست رفت.
رفتم که از آن کناره گیرم
هر چیز که بود از میٰان رفت
هوش مصنوعی: من تصمیم گرفتم هر چیزی را که باعث دردسر یا ناراحتیام میشود، ترک کنم و از آن دور شوم، اما همه آن چیزها از بین رفتند.
دل رفت که دوست کام گردد
بیچاره بکام دشمنان رفت
هوش مصنوعی: دل به امید رسیدن به دوست رفت، اما در نهایت بیچاره و در خدمت خواستههای دشمنان قرار گرفت.
از ذوق سمٰاع در خروشم
تا نام که باز بر زبان رفت
هوش مصنوعی: از شوق و لذت شنیدن موسیقی در حال شادی و شور هستم، تا جایی که نامی که بر زبان میآورم، حالت خاصی به من میدهد.
ای از همه مانده بر سر هیچ
جهدی جهدی که کاروان رفت
هوش مصنوعی: ای کسی که در میان همه، تنها در اینجا ماندهای، هر تلاشی که کنی، فایدهای نخواهد داشت؛ چرا که کاروان (زندگی یا فرصتها) از پیش رفته است.
خود را به کنار خود ندیدیم
تا از که حدیث در میان رفت
هوش مصنوعی: ما هرگز نتوانستیم خود را در کنار خود ببینیم، تا این که داستان به کجا میرسد.
اندیشه کجا رسد به کنهش
بر چرخ کسی به نردبان رفت؟
هوش مصنوعی: اندیشه نمیتواند به عمق و حقیقت آن برسد، مانند فردی که با نردبان به آسمان میرود، اما نمیتواند به انتهای آن دست یابد.
دیگر ز ندامتم چه حاصل
اکنون که چو تیرم از کمان رفت
هوش مصنوعی: دیگر از پشیمانی من چه فایدهای دارد وقتی که مثل تیر از کمان رها شدم و به کسی بازنمیگردم؟
تعیین قدر نمیتوان کرد
از تیر قضا کجٰا توان رفت
هوش مصنوعی: نمیتوانیم سرنوشت خود را از پیش تعیین کنیم و نمیدانیم که در آینده به کجا خواهیم رفت.
از کشتن من زیان چه داری؟
حرفیست که در میان، زیان رفت
هوش مصنوعی: اگر من را بکشید، چه ضرری برایتان دارد؟ این فقط یک گفتگوست و در نهایت، هیچ زیانی برای شما به همراه نخواهد داشت.
چون رفت ز بام سوی خلوت
گوئی تو که ماه ز آسمٰان رفت
هوش مصنوعی: زمانی که او از بام به سوی مکان خلوت میرود، به نظر میرسد که ماه از آسمان رفته است.
شد خاک رضی بر آستانش
رفته رفته بر آسمٰان رفت
هوش مصنوعی: خاک رضی به تدریج به آسمان صعود کرد و به آنجا رسید.