غزل شمارهٔ ۱۶
مرا در دل غم جانانهای هست
درون کعبهام بتخانهای هست
ز لب مهر خموشی بر ندارم
که در زنجیر من دیوانهای هست
خراباتم ز مسجد خوشتر آید
که آنجا نالهٔ مستانهای هست
نمیدانم اگر نار است اگر نور
همی دانم که آتش خانهای هست
درخشان اختری شو گیتی افروز
و گر نه شمع در هر خانهای هست
رضی گویی کجٰا آرام داری
کهن ویرانه، ماتم خانهای هست
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا در دل غم جانانهای هست
درون کعبهام بتخانهای هست
هوش مصنوعی: در دل من غمی عمیق و شدید وجود دارد و در درون من نیز جایی پر از عشق و زیبایی است.
ز لب مهر خموشی بر ندارم
که در زنجیر من دیوانهای هست
هوش مصنوعی: من هرگز سکوت خود را نخواهم شکست، زیرا در درون من دیوانهای به زنجیر کشیده شده است.
خراباتم ز مسجد خوشتر آید
که آنجا نالهٔ مستانهای هست
هوش مصنوعی: خرابهای که در آن زندگی کنم برایم از مسجد بهتر است، زیرا در آنجا صدای نالههای شادمانه مستان شنیده میشود.
نمیدانم اگر نار است اگر نور
همی دانم که آتش خانهای هست
هوش مصنوعی: نمیدانم که آیا این چیز آتش است یا نور، اما مسلم است که چیزی وجود دارد که خانهام را روشن کرده است.
درخشان اختری شو گیتی افروز
و گر نه شمع در هر خانهای هست
هوش مصنوعی: به خودی خود درخشنده و نورانی باش و در زندگیات تأثیر مثبت بگذار؛ وگرنه مثل شمعی خواهی بود که در هر خانهای وجود دارد و توجه چندانی به آن نمیشود.
رضی گویی کجٰا آرام داری
کهن ویرانه، ماتم خانهای هست
هوش مصنوعی: رضی، بگو که در کدام نقطه آرامش داری، زیرا اینجا ویرانهای است که به ماتم تبدیل شده.
حاشیه ها
1389/08/11 21:11
امیر
تا به حال اسم آرتمیانی رو هم نشنیده بودم ولی با خوندن این شعر لذت زیادی بردم
1389/11/25 01:01
خیلی زیبا بود. :)