غزل شمارهٔ ۱۵
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
بیت 5؟؟؟
رضی جان ، چیزی نگفتی که به کار آید
بی مایه فطیر است
بسمه تعالی
یکی ببین و یکی جوی و جز یکی مپرست/از آن جهت که دو بینی قصور بینائی است
و:
من از تو جز تو نخواهم، که در طریقت عشق/بغیر دوست تمنا ز دوست، رسوائی است
و:
چه میکشی به نقاب آفتاب، بنگر کز/تحیر تو که خون در دل تماشائی است
نزد احول به کار ناید...
(س ، م، مخاطب عرضم شما نبودید، با خود حدیث نفس کردم)
مجتبی خراسانی
،،،
حدیث نفس اگر کرده ای که خوش گفتی
و گر نه ، از دهنت بوی خوش نمی آید
ای خراسانی
چه شد دوباره هل من مبارز میخوانی
لیام را از یاد بردی ؟
زبانت را نگهدار تا احترامت به جا باشد
حدیث نفس بود، حقیر را چه به شما!
باید با هم سن و سالان خود بازی کرد...
موید باشید.
محمد، صبح شما بخیر باشد.
جلال الدین می فرماید:
ستر چه در پشم و پنبه آذرست/تا همی پوشیش او پیداتر است