غزل شمارهٔ ۱۱
چشم من چون به روی او باز است
در ندانم که بسته یا باز است
خاک فرسوده دیده و گوش است
لیک خاموش حرف و آواز است
تو در گفتگو ببند و ببین
که چه درها بروی دل باز است
کلهٔ خشک، جام جمشید است
نقش الواح گلشن راز است
چه کنم درد من دوا سوز است
چه کنم عشق او به من ساز است
با رضی دیگر از بهشت مگوی
نیست طاووس بلکه شهباز است
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چشم من چون به روی او باز است
در ندانم که بسته یا باز است
هوش مصنوعی: چشم من زمانی که به چهره او مینگرد، دیگر نمیدانم که بیناییام باز است یا بسته.
خاک فرسوده دیده و گوش است
لیک خاموش حرف و آواز است
هوش مصنوعی: زمین خشک و بیصداست و در عین حال گوش و چشمی برای شنیدن و دیدن دارد، اما به خاطر سکوت، از بیان احساسات و صحبت کردن ناتوان است.
تو در گفتگو ببند و ببین
که چه درها بروی دل باز است
هوش مصنوعی: در صحبت کردن خودت را محدود کن و مشاهده کن که چه فرصتهایی برای گشایش قلبت وجود دارد.
کلهٔ خشک، جام جمشید است
نقش الواح گلشن راز است
هوش مصنوعی: سر سخت و مقاوم، نماد جاودانگی و شکوه است، و نقشهای آن بیانگر حقیقتها و معرفتهای پنهان در دنیای رازها است.
چه کنم درد من دوا سوز است
چه کنم عشق او به من ساز است
هوش مصنوعی: درد من بسیار عمیق است و درمانی ندارد. عشق او نیز به من گره خورده است و این سبب میشود که نتوانم از آن رهایی پیدا کنم.
با رضی دیگر از بهشت مگوی
نیست طاووس بلکه شهباز است
هوش مصنوعی: با رضایت دیگری از بهشت صحبت نکن، زیرا اینجا طاووس نیست بلکه شاهباز است.
حاشیه ها
1389/10/04 09:01
مصراع اول بیت سوم چنین است:
تو در گفتگو ببند و ببین
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.