گنجور

قطعهٔ ۴۸ - جانانه دشتی

مستیم و خرابیم ز پیمانه دشتی
ای بی‌خبر از باده مستانه دشتی
چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ
افسونگر دل‌ها بود افسانه دشتی
زان باده صافی که دهد مستی جاوید
لبریز چو میخانه بود خانه دشتی
او فتنه زیبایی و دیوانه عشق است
صاحب‌نظران فتنه و دیوانه دشتی
جانانه او نیست به جز خواجه شیراز
ای جان جهان برخی جانانه دشتی
از باده بود مستی رندان و رهی را
سرمست کند گفته رندانه دشتی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: تبیان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مستیم و خرابیم ز پیمانه دشتی
ای بی‌خبر از باده مستانه دشتی
هوش مصنوعی: ما در حال خوشی و سرمستی هستیم و از شراب گوارا سیراب شده‌ایم، ای کسی که از لذت‌های شاداب و خوش‌عطر این دشت بی‌خبری.
چون زمزمه رود و چو آوای شباهنگ
افسونگر دل‌ها بود افسانه دشتی
هوش مصنوعی: صدا و نغمه‌ی رود مثل آواز دل‌ربای شباهنگ، دل‌ها را مسحور می‌کند و داستانی از دشت را جادو می‌کند.
زان باده صافی که دهد مستی جاوید
لبریز چو میخانه بود خانه دشتی
هوش مصنوعی: از آن شراب زلال که همیشه سرمستی به ارمغان می‌آورد، خانه‌ای پر از شادی و نشاط دارد، مانند میخانه‌ای در دشت.
او فتنه زیبایی و دیوانه عشق است
صاحب‌نظران فتنه و دیوانه دشتی
هوش مصنوعی: او زیبایی است که باعث ایجاد آشوب می‌شود و عشقش انسان را دیوانه می‌کند. کارشناسان نیز درباره این آشوب و دیوانگی صحبت می‌کنند.
جانانه او نیست به جز خواجه شیراز
ای جان جهان برخی جانانه دشتی
هوش مصنوعی: محبوب واقعی، تنها خواجه شیراز است، ای جان جهانی، زیرا برخی از محبوبان در عشق مانند دشت وسیع هستند.
از باده بود مستی رندان و رهی را
سرمست کند گفته رندانه دشتی
هوش مصنوعی: مستی و شادابی جمعی از افراد به خاطر نوشیدنی‌ای است که آنها را سرمست می‌کند و این حالت خوشحالی و شادابی به نوعی از گفتار و رفتار دلاورانه و فهمی دیگر ناشی می‌شود.

خوانش ها

قطعهٔ ۴۸ - جانانه دشتی به خوانش عندلیب