گنجور

قطعهٔ ۳۲ - دل من

درون کلبه تنگی شبانگاه
ز آتشدان، به هرسو شعله خیزد
در آتش چوب تر همچون دل من
«سری سوزد، سری خونابه ریزد»
سراید ساز، از سوز جدایی
به گوشم نغمه‌های آشنایی
ز برف بهمنی پوشیده هامون
پرند سیمگون بر پیکر خویش
من از سیمینه هامون باز یابم
نشان دلبر سیمین‌بر خویش
صبا در گوش من نام تو گوید
نسیم آهسته پیغام تو گوید
کجایی؟ کز نوای آتشینم
دلت در سینه گردد آتش‌انگیز
میان برف و یخ در آتشستم
به برف اندر شگفت است آتش تیز
جهان در دیده من محو و تاریک
تو از من دور و من با مرگ نزدیک
برآر ای ساز، آوازی که گردون
طریق سازگاری پیش گیرد
فراخوان بخت ره گم کرده‌ام را
که راه آشیان خویش گیرد
به سردی گر فلک بیداد کیش است
دل من، گرم از سودای خویش است

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
منبع اولیه: تبیان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

درون کلبه تنگی شبانگاه
ز آتشدان، به هرسو شعله خیزد
هوش مصنوعی: در شب، در کلبه‌ای کوچک و تنگ، شعله‌های آتش از اجاق بالا می‌روند و به هر طرف پخش می‌شوند.
در آتش چوب تر همچون دل من
«سری سوزد، سری خونابه ریزد»
هوش مصنوعی: دل من همچون چوب مرطوبی است که در آتش می‌سوزد و از آن اشک و خونابه می‌ریزد.
سراید ساز، از سوز جدایی
به گوشم نغمه‌های آشنایی
هوش مصنوعی: ای خنیاگر، از درد جدایی، نغمه‌های آشنا به گوشم می‌رسد.
ز برف بهمنی پوشیده هامون
پرند سیمگون بر پیکر خویش
هوش مصنوعی: هامون که در برف سنگین پوشیده شده، برازنده و زیبا، با رنگ نقره‌ای بر تن خود نمایان است.
من از سیمینه هامون باز یابم
نشان دلبر سیمین‌بر خویش
هوش مصنوعی: من از سرزمین زیبای هامون نشانه‌ای از محبوب زیبای خود را پیدا می‌کنم.
صبا در گوش من نام تو گوید
نسیم آهسته پیغام تو گوید
هوش مصنوعی: باد ملایم در گوش من نام تو را می‌گوید و پیغام تو را با لطافت به من منتقل می‌کند.
کجایی؟ کز نوای آتشینم
دلت در سینه گردد آتش‌انگیز
هوش مصنوعی: تو کجایی که صدای شوق و احساس من در دل تو شعله‌ور شده و آتش را در سینه‌ات روشن می‌کند؟
میان برف و یخ در آتشستم
به برف اندر شگفت است آتش تیز
هوش مصنوعی: در میان برف و یخ، من در آتش قرار دارم و این که آتش در میان برف به شدت می‌سوزد، واقعاً عجیب است.
جهان در دیده من محو و تاریک
تو از من دور و من با مرگ نزدیک
هوش مصنوعی: دنیا در نظر من مبهم و تاریک است، تو از من دوری و من به مرگ نزدیک هستم.
برآر ای ساز، آوازی که گردون
طریق سازگاری پیش گیرد
هوش مصنوعی: ای ساز، نغمه‌ای را برآور که راه آسمانی را برای همدلی و هماهنگی باز کند.
فراخوان بخت ره گم کرده‌ام را
که راه آشیان خویش گیرد
هوش مصنوعی: از بخت می‌خواهم که مرا که راه را گم کرده‌ام، به سوی خانه‌ام هدایت کند.
به سردی گر فلک بیداد کیش است
دل من، گرم از سودای خویش است
هوش مصنوعی: اگر آسمان به من ظلم کند و سرد باشد، دل من گرم است به خاطر آرزوها و خواسته‌های خودم.

خوانش ها

قطعهٔ ۳۲ - دل من به خوانش عندلیب