قطعهٔ ۱۹ - مطایبه (طبیب و بیطار)
عمری از جور چرخ مینارنگ
رنجه بودم، ز رنج بیماری
یافت آیینه وجودم زنگ
از جفای سپهر زنگاری
تار شد دیدگان روشنبین
زرد شد، چهرگان گلناری
همچو موشی نحیف گشت و نزار
تن فربه چو گاو پرواری
آزمودم همه طبیبان را
در شفاخانههای بهداری
کار آن جمله و طبابتشان
کار بوزینه بود و نجاری
نه حکیمی، خبر ز حکمت داشت
نه پرستاری، از پرستاری
پیش بیطار رفتم آخر کار
چارهای خواستم ز ناچاری
وآن شفابخش دام و دد، بگرفت
دستم و رستم از گرفتاری
بیتأمل علاج دردم کرد
تن ز غم رست و من ز غمخواری
طرفه بین، کز طبیبم آن نرسید
که ز دانای فن بیطاری
یا من از خیل چارپایانم
یا طبیبان از هنر عاری
قطعهٔ ۱۸ - سخن پرداز: آن نواساز نوآیین، چو شود نغمهسرایقطعهٔ ۲۰ - حق رأی: جان بابا، هرشب این دیوانهدل
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: تبیان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عمری از جور چرخ مینارنگ
رنجه بودم، ز رنج بیماری
هوش مصنوعی: سالها درگیر مشکلات و ناملایمات زندگی بودم و به خاطر این رنجها، از درد و ناراحتی رنج میکشیدم.
یافت آیینه وجودم زنگ
از جفای سپهر زنگاری
هوش مصنوعی: آیینه وجود من از ظلمت و بدیهای روزگار کدر و تیره شده است.
تار شد دیدگان روشنبین
زرد شد، چهرگان گلناری
هوش مصنوعی: چشمان کسانی که بینا هستند، به حالت تار درآمد و چهرههای مثل گل، رنگ زرد به خود گرفتهاند.
همچو موشی نحیف گشت و نزار
تن فربه چو گاو پرواری
هوش مصنوعی: مانند موش ضعیف و نزار شده و در مقابل، بدنی چاق و تنومند مانند یک گاو پرورش یافته دارد.
آزمودم همه طبیبان را
در شفاخانههای بهداری
هوش مصنوعی: من تمامی پزشکان را در بیمارستانها و مراکز درمانی امتحان کردم.
کار آن جمله و طبابتشان
کار بوزینه بود و نجاری
هوش مصنوعی: کار آنها شبیه به کار بوزینه و نجاری بود.
نه حکیمی، خبر ز حکمت داشت
نه پرستاری، از پرستاری
هوش مصنوعی: نه کسی بود که از حکمت باخبر باشد و نه کسی که در زمینه پرستاری تجربهای داشته باشد.
پیش بیطار رفتم آخر کار
چارهای خواستم ز ناچاری
هوش مصنوعی: به دامپزشک مراجعه کردم و از ناچاری راه حلی خواستم.
وآن شفابخش دام و دد، بگرفت
دستم و رستم از گرفتاری
هوش مصنوعی: آن کسی که داروی دردهاست و قادر به درمان حیوانات و وحوش است، دست مرا گرفت و مرا از دشواریها نجات داد.
بیتأمل علاج دردم کرد
تن ز غم رست و من ز غمخواری
هوش مصنوعی: بدون فکر و تأمل، درمان درد من را پیدا کرد. بدن من از غم رها شد و من نیز از درد دل دیگران آزاد شدم.
طرفه بین، کز طبیبم آن نرسید
که ز دانای فن بیطاری
هوش مصنوعی: این بیت به یک نوع تضاد اشاره دارد. شاعر در آن بیان میکند که از پزشک خود هیچ کمکی دریافت نکرده است و در عوض به دانشی که عمیقتر و جامعتر است نیاز دارد. به عبارتی، او به دنبال فردی است که از نظر علمی و تجربی در زمینه پزشکی تخصص بیشتری داشته باشد. این نکته ممکن است به ناکافی بودن درمانهای رایج اشاره کند و بیانگر نیاز به دانش بالاتر در زمینه پزشکی باشد.
یا من از خیل چارپایانم
یا طبیبان از هنر عاری
هوش مصنوعی: یا من از گروه حیوانات هستم یا پزشکان بیمهارت.