گنجور

شمارهٔ ۸ - بوی عاشق

در پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم
گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم
از گل شنیدم بوی او
مستانه رفتم سوی او
تا چون غبار کوی او
در کوی جان منزل کنم
گر شکوه ای دارم ز دل
با یار صاحبدل کنم
غرق تمنای توام
موجی ز دریای توام
من نخل سرکش نیستم
تا خانه در ساحل کنم
گر شکوه ای دارم ز دل
با یار صاحبدل کنم
دانم که آن سرو سهی
از دل ندارد آگهی
چند ار غم دل چون رهی
فریاد بی حاصل کنم
گر شکوه ای دارم ز دل
با یار صاحبدل کنم

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: تبیان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم
گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم
هوش مصنوعی: چرا در برابر افرادی که درک و احساس ندارند، فریاد بیهوده بزنم؟ اگر دلخوری و شکایتی دارم، بهتر است آن را با کسی که فهم و احساس دارد، در میان بگذارم.
از گل شنیدم بوی او
مستانه رفتم سوی او
هوش مصنوعی: از گل بوی معشوقه‌ام را به شوق شنیدم و بی‌اختیار به سمت او حرکت کردم.
تا چون غبار کوی او
در کوی جان منزل کنم
هوش مصنوعی: می‌خواهم مانند غبار در کوی محبوبش سکونت گزینم و در آنجا زندگی کنم.
گر شکوه ای دارم ز دل
با یار صاحبدل کنم
هوش مصنوعی: اگر از دل خود نسبت به یارم شکوه‌ای دارم، آن را با کسی که دلش پر از محبت است در میان می‌گذارم.
غرق تمنای توام
موجی ز دریای توام
هوش مصنوعی: من در عمق آرزوی تو غرق شده‌ام، همان‌طور که موجی از دریای تو برخاسته است.
من نخل سرکش نیستم
تا خانه در ساحل کنم
هوش مصنوعی: من مانند درخت نخیلی که در ساحل آرام می‌نشینند و خانه می‌سازند، نیستم.
گر شکوه ای دارم ز دل
با یار صاحبدل کنم
هوش مصنوعی: اگر دردی در دل دارم، حتماً با یار و همراهی که صاحب دل و احساس است، آن را در میان می‌گذارم.
دانم که آن سرو سهی
از دل ندارد آگهی
هوش مصنوعی: می‌دانم که آن سرو بلند از احساسات دل من خبر ندارد.
چند ار غم دل چون رهی
فریاد بی حاصل کنم
هوش مصنوعی: چند بار می‌توانم از درد و غم دل فریاد بزنم در حالی که هیچ تاثیری ندارد؟
گر شکوه ای دارم ز دل
با یار صاحبدل کنم
هوش مصنوعی: اگر دلخوری یا نارضایتی از دوست دارم، آن را با او در میان می‌گذارم.