گنجور

شمارهٔ ۵۱ - ای غم چه خواهی

از دیده بارم وز دل برآرم بی روی ماهی اشکی و آهی
دیگر ز جانم ای غم چه خواهی؟
از داغ هجران چون اشک لرزان افتاده ام من بر خاک راهی
دیگر ز جانم ای غم چه خواهی؟
او رفت و با او، رفت آرزوها
سودی نبردم از جستجوها
هر سو دویدم، شادی ندیدم
آتش اثرم، آتش اثرم، شمع سحرم من، آه
وز باد صبا، در دشت جنون، سرگشته ترم من
دیگر ز جانم ای غم چه خواهی؟
هستی چه باشد؟ آشفته خوابی نقش فریبی موج سرابی
نخل محبت پژمرده شد کو؟ فیض نصیبی، اشک سحابی
آتش اثرم، آتش اثرم، شمع سحرم من، آه
وز باد صبا در دشت جنون سرگشته ترم من
دیگر ز جانم ای غم چه خواهی؟
از داغ هجران چون اشک لرزان افتاده ام من بر خاک راهی
دیگر ز جانم ای غم چه خواهی، ای غم چه خواهی

اطلاعات

منبع اولیه: تبیان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از دیده بارم وز دل برآرم بی روی ماهی اشکی و آهی
دیگر ز جانم ای غم چه خواهی؟
هوش مصنوعی: من از چشم خود اشکی می‌ریزم و از دل خود آهی بلند می‌کنم. ای غم! از جانم چه می‌خواهی؟
از داغ هجران چون اشک لرزان افتاده ام من بر خاک راهی
دیگر ز جانم ای غم چه خواهی؟
هوش مصنوعی: من از درد جدایی به شدت ناراحتم و مانند اشکی که بر زمین می‌افتد رنج می‌کشم. ای غم، تو چه خواسته‌ای از جانم داری؟
او رفت و با او، رفت آرزوها
سودی نبردم از جستجوها
هوش مصنوعی: او رفت و با رفتنش، تمام آرزوهایم هم از دست رفت. من از جستجوهایم هیچ سودی نبردم.
هر سو دویدم، شادی ندیدم
آتش اثرم، آتش اثرم، شمع سحرم من، آه
هوش مصنوعی: در هر جهتی که حرکت کردم، خوشحالی را نیافتم. آتش درونم، همچون شمع سحر، می‌سوزد و من فقط آه می‌کشم.
وز باد صبا، در دشت جنون، سرگشته ترم من
دیگر ز جانم ای غم چه خواهی؟
هوش مصنوعی: از وزش نسیم صبحگاهی در دشت دیوانگی، بیشتر از همیشه سرگشته و گیج‌ام. ای اندوه، از جانم چه می‌خواهی؟
هستی چه باشد؟ آشفته خوابی نقش فریبی موج سرابی
نخل محبت پژمرده شد کو؟ فیض نصیبی، اشک سحابی
هوش مصنوعی: هستی چیست؟ خواب آشفته‌ای است که نقشی فریبنده دارد، مانند موجی که در سراب جلوه می‌کند. محبت مانند نخی که پژمرده شده باشد، دیگر وجود ندارد. آیا برکت و نصیبی وجود دارد؟ مانند اشکی که به شکل ابر در آسمان است.
آتش اثرم، آتش اثرم، شمع سحرم من، آه
وز باد صبا در دشت جنون سرگشته ترم من
هوش مصنوعی: من شعله‌ای از آتش هستم، مانند یک شمع روشن در صبح زود، به خاطر نسیم صبحگاهی بیشتر در دشت جنون سردرگمم.
دیگر ز جانم ای غم چه خواهی؟
هوش مصنوعی: ای غم، دیگر از جانم چه می‌خواهی؟
از داغ هجران چون اشک لرزان افتاده ام من بر خاک راهی
دیگر ز جانم ای غم چه خواهی، ای غم چه خواهی
هوش مصنوعی: از درد جدایی و فقدان، مثل اشکی که بر روی زمین می‌ریزد، به حالتی نزار و آسیب‌دیده افتاده‌ام. ای غم، تو چه می‌خواهی از من؟