گنجور

شمارهٔ ۵۲ - برای سنگ مزارم سروده‌ام

الا ای رهگذر کز راهِ یاری
قدم بر تُربَتِ ما می‌گذاری
در اینجا شاعری غمناک خفته است
رهی در سینهٔ این خاک خفته است
فرو خفته چو گل، با سینهٔ چاک
فروزان آتشی در سینهٔ خاک
بنه مرهم ز اشکی داغ ما را
بزن آبی بر این آتش خدا را
به شب‌ها شمع بزم‌افروز بودیم
که از روشندلی چون روز بودیم
کنون شمع مزاری نیست ما را
چراغ شام تاری نیست ما را
سراغی کن ز جان دردناکی
برافکن پرتوی بر تیره خاکی
ز سوز سینه با ما همرهی کن
چو بینی عاشقی، یاد رهی کن

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: تبیان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

الا ای رهگذر کز راهِ یاری
قدم بر تُربَتِ ما می‌گذاری
هوش مصنوعی: ای رهگذر! تو که از جاده‌ی محبت عبور می‌کنی و بر خاک ما پا می‌گذاری،
در اینجا شاعری غمناک خفته است
رهی در سینهٔ این خاک خفته است
هوش مصنوعی: در این مکان، یک شاعر غمگین آرام گرفته است و دلش پر از درد و اندوه در این خاک خوابیده است.
فرو خفته چو گل، با سینهٔ چاک
فروزان آتشی در سینهٔ خاک
هوش مصنوعی: خوابیده مانند گل، با سینه‌ای پاره و دلی پر از آتش که در دل زمین پنهان است.
بنه مرهم ز اشکی داغ ما را
بزن آبی بر این آتش خدا را
هوش مصنوعی: با اشک داغ ما مرهمی بزن و آبی بر این آتش نگذاشته از خدا.
به شب‌ها شمع بزم‌افروز بودیم
که از روشندلی چون روز بودیم
هوش مصنوعی: ما در شب‌ها مثل شمعی بودیم که جشن را روشن می‌کرد، زیرا از روشنی و نشاط مانند روز بودیم.
کنون شمع مزاری نیست ما را
چراغ شام تاری نیست ما را
هوش مصنوعی: اکنون دیگر در زندگی‌ام هیچ روشنایی و روشنی نیست، شب‌ها هم تاریکی و سردی‌اش به ما اجازه نمی‌دهد که روشنایی پیدا کنیم.
سراغی کن ز جان دردناکی
برافکن پرتوی بر تیره خاکی
هوش مصنوعی: به جستجوی حالتی از درد و رنج برآی، تا نوری بر سطح تاریک زمین بتابی.
ز سوز سینه با ما همرهی کن
چو بینی عاشقی، یاد رهی کن
هوش مصنوعی: از آنجا که دل ما از عشق می‌سوزد، با ما همراهی کن و اگر عاشق را دیدی، او را به یاد راهی که باید برود، راهنمایی کن.

حاشیه ها

1402/11/31 13:01
Alireza Mahmoudi

وزن: [مفاعیلن مفاعیلن فعولن]