گنجور

شمارهٔ ۴۴ - پیمان شکن (ابوعطا)

شود آیا که نسیم بهاری
گوید آن خرمن گل را ز یاری؟
دل دیوانه از کف برون شد
خبر از حال دل من چه داری؟
دارم شبی، چون موی تو، بی روی تو ای گل
کرده پریشانم پریشان موی تو ای گل
روزی که دادم جان و دل در راه تو از کف دردا نبودم باخبر از خوی تو ای گل
آخر روا نیست ای یار جانی
با مهربانان نامهربانی
یک شب از حسرت رویت نخفتم
آتش عشق تو در دل نهفتم
گرچه ترک من مسکین بگفتی
مردم و راز تو با کس نگفتم
تا کی عتاب و سرکشی ای مه کنی با من
تا کی ز دست من کشی ای تازه گل دامن
گفتی نمیداند رهی، رسم وفاداری تو بی وفایی ای بت پیمان شکن، یا من
آخر روا نیست ای یار جانی
با مهربانان نامهربانی

اطلاعات

منبع اولیه: تبیان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شود آیا که نسیم بهاری
گوید آن خرمن گل را ز یاری؟
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که نسیم بهاری به آن خوشه‌های گل بگوید از کجا آمده‌اند و چه کسی آنها را دوست دارد؟
دل دیوانه از کف برون شد
خبر از حال دل من چه داری؟
هوش مصنوعی: دل من که دیوانه شده بیرون رفته، تو چه خبری از وضعیت من داری؟
دارم شبی، چون موی تو، بی روی تو ای گل
کرده پریشانم پریشان موی تو ای گل
هوش مصنوعی: امشب به خاطر دوری تو، حالتی آشفته و پریشان دارم، درست مانند موی تو که همواره بی‌نظم و پریشان است. ای گل، من در غم فقدان تو دچار سردرگمی شده‌ام.
روزی که دادم جان و دل در راه تو از کف دردا نبودم باخبر از خوی تو ای گل
هوش مصنوعی: روزی که جان و دل خود را فدای عشق تو کردم، از حقیقت و طبیعت تو بی‌خبر بودم ای گل.
آخر روا نیست ای یار جانی
با مهربانان نامهربانی
هوش مصنوعی: دوست عزیز، این درست نیست که با مهربانان، بی‌مهری و ناپسندی کنی.
یک شب از حسرت رویت نخفتم
آتش عشق تو در دل نهفتم
هوش مصنوعی: یک شب به خاطر حسرت دیدن تو خوابم نبرد و شعله‌های عشق تو را در قلبم پنهان کردم.
گرچه ترک من مسکین بگفتی
مردم و راز تو با کس نگفتم
هوش مصنوعی: هرچند که تو به من گفتی که مردم، اما من هیچ‌کس را از راز تو آگاه نکردم.
تا کی عتاب و سرکشی ای مه کنی با من
تا کی ز دست من کشی ای تازه گل دامن
هوش مصنوعی: تا کی می‌خواهی با من سر زدن و بدرفتاری کنی؟ تا چه زمانی از من فاصله بگیری، ای گل تازه‌ای که دامن زیبایت را نشان می‌دهی؟
گفتی نمیداند رهی، رسم وفاداری تو بی وفایی ای بت پیمان شکن، یا من
هوش مصنوعی: گفتی که راه وفاداری را نمی‌دانی، تو ای معشوق بی وفا، که عهد را شکستی، یا اینکه من در این میان چه کسی هستم؟
آخر روا نیست ای یار جانی
با مهربانان نامهربانی
هوش مصنوعی: دوست عزیز، جایز نیست که با کسانی که با محبت رفتار می‌کنند، غیرمحبت و بی‌رحمی کنیم.