گنجور

شمارهٔ ۳۹ - من از روز ازل دیوانه بودم

من از روز ازل، دیوانه بودم
دیوانه روی تو، سرگشته کوی تو
سرخوش از باده مستانه بودم
در عشق و مستی، افسانه بودم
نالان از تو شد، چنگ و عود من
تار موی تو، تار و پود من
بی باده مدهوشم، ساغر نوشم
ز چشمه نوش تو
مستی دهد ما را، گل رخسارا
بهار آغوش تو
چون به ما نگری، غم دل ببری
کز باده نوشین تری
سوزم همچو گل، از سودای دل
دل رسوای تو، من رسوای دل
گرچه به خاک و خون کشیدی مرا
روزی که دیدی مرا
بازآ که در شام غم صبح امیدی مرا
صبح امیدی مرا

اطلاعات

منبع اولیه: تبیان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من از روز ازل، دیوانه بودم
دیوانه روی تو، سرگشته کوی تو
هوش مصنوعی: من از همان ابتدای خلقت، مجنون بودم و دیوانهٔ زیبایی تو، و در مسیر تو سرگردان بودم.
سرخوش از باده مستانه بودم
در عشق و مستی، افسانه بودم
هوش مصنوعی: در حالتی شاد و سرمست، به عشق و لذت غرق شده بودم و مانند قصه‌ای جادویی به نظر می‌رسیدم.
نالان از تو شد، چنگ و عود من
تار موی تو، تار و پود من
هوش مصنوعی: من از دوری تو به شدت ناراحت و غمگینم؛ ساز من، یعنی چنگ و عود، بدون تو هیچ معنایی ندارد و وجود من به وجود تو بستگی دارد.
بی باده مدهوشم، ساغر نوشم
ز چشمه نوش تو
هوش مصنوعی: بی‌هیچ شرابی سراسیمه‌ام و از جام عشق تو می‌نوشم.
مستی دهد ما را، گل رخسارا
بهار آغوش تو
هوش مصنوعی: بهار آغوش تو ما را به شدت شاداب و سرمست می‌کند، مانند گل زیبایی که چهره‌ات به ما می‌دهد.
چون به ما نگری، غم دل ببری
کز باده نوشین تری
هوش مصنوعی: زمانی که به ما نگاه می‌کنی، غم‌هایمان را از دل می‌کنی، چون از شراب شیرین مزه‌دارتری.
سوزم همچو گل، از سودای دل
دل رسوای تو، من رسوای دل
هوش مصنوعی: می‌سوزم مانند گلی که به خاطر آرزوی عشق تو دلم را می‌سوزاند. من به خاطر این عشق رسوا و بی‌پناه هستم.
گرچه به خاک و خون کشیدی مرا
روزی که دیدی مرا
هوش مصنوعی: هرچند که در روزی مرا به خاک و خون کشیدی، اما حالا که مرا دیدی.
بازآ که در شام غم صبح امیدی مرا
صبح امیدی مرا
هوش مصنوعی: برگرد و در دوران سختی، مایه امیدی برای من باش.