گنجور

شمارهٔ ۲۸ - ناله بی اثر

ای ناله بی اثر جانم چه کاهی
وی شعله ناپدید از من چه خواهی
زین گرمی نبود ثمر، جز داغ و دردی
زان آتش نبود اثر، جز دود آهی
دل بر زلف سیاهی بستم و حاصل ندیدم
به جز روز سیاهی
گیرم که شعله بارد، از برق آهم
آهی نگیرد چرا دامان ماهی
ای دل، از چه کنی زاری
ای دیده تا کی خون می باری
کز ناله بی حاصل من
در سینه چو گل سوزد دل من
افزاید آه سردم
هر دم دردم
ای ناوک غم کشتی رهی را، آخر ولیکن، غیر از محبت نبود او را گناهی

اطلاعات

منبع اولیه: تبیان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای ناله بی اثر جانم چه کاهی
وی شعله ناپدید از من چه خواهی
هوش مصنوعی: ای ناله‌ای که تاثیری بر جانم نداری، چه چیز از من می‌خواهی ای شعله‌ای که به تدریج محو می‌شوی؟
زین گرمی نبود ثمر، جز داغ و دردی
زان آتش نبود اثر، جز دود آهی
هوش مصنوعی: اگر این گرما نتیجه‌ای نداشته باشد، جز درد و رنج نخواهد بود؛ و اگر از این آتش نتیجه‌ای حاصل نشود، جز دود و آهی نخواهیم داشت.
دل بر زلف سیاهی بستم و حاصل ندیدم
به جز روز سیاهی
هوش مصنوعی: من دلم را به موهای سیاه سپردم و در نهایت چیزی جز روزهای تاریک و ناامیدی نصیبم نشد.
گیرم که شعله بارد، از برق آهم
آهی نگیرد چرا دامان ماهی
هوش مصنوعی: اگر بپذیریم که شعلۀ عشق تو برسد، چرا از صدا و تأثیر آهم، هیچ حس نکرده و دامن ماهی را نگیرد؟
ای دل، از چه کنی زاری
ای دیده تا کی خون می باری
هوش مصنوعی: ای دل، چرا اینقدر غمگینی؟ ای چشم، تا کی باید اشک بریزی؟
کز ناله بی حاصل من
در سینه چو گل سوزد دل من
هوش مصنوعی: دل من مانند گلی که از ناله‌های بی‌فایده‌ام بسوزد، می‌سوزد.
افزاید آه سردم
هر دم دردم
هوش مصنوعی: هر لحظه که آهی از دل می‌کشم، درد و رنج من بیشتر می‌شود.
ای ناوک غم کشتی رهی را، آخر ولیکن، غیر از محبت نبود او را گناهی
هوش مصنوعی: ای تیر غم، تو به قلب کسی که در سفر عشق است، زدی اما در نهایت، جز محبت، هیچ گناهی در کار او نیست.