شمارهٔ ۲۲ - راز نهفته (بیات اصفهان)
ای بی خبر از بی نوایان
بیا، بیا، بیا
بیگانه از درد آشنایان،
بیا، بیا، بیا
ای روی تو صبح امیدم،
بیا، بیا، بیا
دور از رخت صبحی، ندیدم
بیا، بیا، بیا
شمع وفا کو
نور صفا کو
راز نگاهت شوق گناهت و آن بوسه ها کو؟
ای روی تو صبح امیدم
بیا، بیا، بیا
دور از رخت صبحی ندیدم
بیا، بیا، بیا
ای آتشین لب بازآ که هر شب چون نی بنالم از بینوایی
ای نوبهارم دور از تو دارم چون لاله بر دل داغ جدایی
بازآ که با تو از در بازآید ای افسونگر بخت رمیده من آه
با آن که از کنارم، رفتی ولی نرفتی، از دیده من
شمع وفا کو؟
نور صفا کو؟
راز نگاهت شوق گناهت
و آن بوسه ها کو؟
ای روی تو صبح امیدم
بیا، بیا، بیا
دور از رخت صبحی ندیدم،
بیا، بیا، بیا
اطلاعات
منبع اولیه: تبیان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای بی خبر از بی نوایان
بیا، بیا، بیا
هوش مصنوعی: ای کسی که از حال بینواها بیخبری، لطفاً بیا و دیدارت را بر من ارزانی کن.
بیگانه از درد آشنایان،
بیا، بیا، بیا
هوش مصنوعی: ای کسی که از رنج و درد آشنایان غافل هستی، بیا و در میان ما حاضر شو.
ای روی تو صبح امیدم،
بیا، بیا، بیا
هوش مصنوعی: ای چهرهات روشنایی بخش امید من است، بیا، بیا، بیا.
دور از رخت صبحی، ندیدم
بیا، بیا، بیا
هوش مصنوعی: من صبحی را دور از چهرهی تو ندیدم، بیا، بیا، بیا.
شمع وفا کو
نور صفا کو
هوش مصنوعی: کجا است روشنی وفا و صفا، همچون شمعی که در دل تاریکی میدرخشد؟
راز نگاهت شوق گناهت و آن بوسه ها کو؟
ای روی تو صبح امیدم
هوش مصنوعی: راز چشمهایت، اشتیاق خطایت و آن بوسهها کجاست؟ ای چهره تو، صبح امید من.
بیا، بیا، بیا
دور از رخت صبحی ندیدم
هوش مصنوعی: بیا، بیا، من هیچگاه صبحی را دور از چهرهات ندیدم.
بیا، بیا، بیا
هوش مصنوعی: بیایید، بیابید، بیایید.
ای آتشین لب بازآ که هر شب چون نی بنالم از بینوایی
ای نوبهارم دور از تو دارم چون لاله بر دل داغ جدایی
هوش مصنوعی: ای آن که لبهای آتشین داری، بیا و باز کن! هر شب به مانند نی در تنهاییام مینالم و از فقر و بیپناهیام شکایت میکنم. ای بهار جوانی که دور از تو هستم، دلم همچون لالهای است که به خاطر جدایی از تو داغدار است.
بازآ که با تو از در بازآید ای افسونگر بخت رمیده من آه
با آن که از کنارم، رفتی ولی نرفتی، از دیده من
هوش مصنوعی: ای افسونگر، بازگرد و با تو دروازهها به روی من باز میشود. آه، با وجود اینکه از کنارم رفتی، اما هنوز از ذهن و دل من دور نشدهای.
شمع وفا کو؟
نور صفا کو؟
هوش مصنوعی: کجاست شمعی که وفاداری را روشن کند؟ کجاست نوری که صفا و پاکی را به ارمغان آورد؟
راز نگاهت شوق گناهت
و آن بوسه ها کو؟
هوش مصنوعی: راز نگاه تو، اشتیاقی برای دوستداریت و آن بوسهها کجا رفتهاند؟
ای روی تو صبح امیدم
بیا، بیا، بیا
هوش مصنوعی: ای صورت زیبای تو، صبح امید من هستی، بیا، بیا، بیا.
دور از رخت صبحی ندیدم،
بیا، بیا، بیا
هوش مصنوعی: من هیچ صبحی را دور از چهرهات ندیدم، پس بیا، بیا، بیا.