شمارهٔ ۲۱ - صبح شادی (داغ جدایی)
بیا بیا که صبح شادی گذرد
به نامرادی گذرد
بیا بیا جانا، که جان سپردم
به خاک من بگذر، که بی تو مردم
ساقی به کجایی؟ کز داغ جدایی
چون لاله و گل خونین جگرم
وز باد صبا سرگشته ترم
ریزد شب هجران، چون شبنم لرزان
خونابه دل، از چشم ترم
وز باد صبا سرگشته ترم
بیا بیا جانا، که جان سپردم
به خاک من بگذر، که بی تو مردم
به پریشان گیسویت
که همه شب بی رویت
به گردون می رسد آهم
خدا داند و من
به پیامی، یادم کن
به نگاهی شادم کن
که از عالم تو را خواهم
خدا داند و من
همه شب در انتظارم
به رهت ستاره بارم
که شبی به سویم آیی
ز دلم گره گشایی
بیا بیا جانا که جان سپردم
به خاک من بگذر، که بی تو مردم
شمارهٔ ۲۰ - کاروان دشتی: همه شب نالم چون نیشمارهٔ ۲۲ - راز نهفته (بیات اصفهان): ای بی خبر از بی نوایان
اطلاعات
منبع اولیه: تبیان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیا بیا که صبح شادی گذرد
به نامرادی گذرد
هوش مصنوعی: بیا تا با هم صبحی پر از شادی را تجربه کنیم، چرا که این صبح به سادگی و بدون خوشی میگذرد.
بیا بیا جانا، که جان سپردم
به خاک من بگذر، که بی تو مردم
هوش مصنوعی: بیایید، عزیزم، زیرا من جانم را به خاک سپردم. از کنار من بگذرو، زیرا بدون تو زندگی را از دست دادهام.
ساقی به کجایی؟ کز داغ جدایی
چون لاله و گل خونین جگرم
هوش مصنوعی: ای ساقی، کجا میروی؟ این جدایی من را مانند لاله و گل، دردمند و خونین کرده است.
وز باد صبا سرگشته ترم
هوش مصنوعی: من از وزش باد صبا بیشتر سرگشته و گیج هستم.
ریزد شب هجران، چون شبنم لرزان
خونابه دل، از چشم ترم
هوش مصنوعی: در شب جدایی، اشکهای دل مثل شبنم لرزانی بر روی گلبرگها میافتد و این اشکها از چشمانم سرازیر میشود.
وز باد صبا سرگشته ترم
هوش مصنوعی: از نسیم صبحگاهی بیشتر سرگردان و گیج هستم.
بیا بیا جانا، که جان سپردم
به خاک من بگذر، که بی تو مردم
هوش مصنوعی: بیا و نزد من بیای، که به خاطر تو جانم را فدای خاک کردهام. از روی زمین بگذر، زیرا بدون تو زندگیام به پایان رسیده است.
به پریشان گیسویت
که همه شب بی رویت
هوش مصنوعی: به خاطر گیسوان نامرتب تو که به خاطر نبودنت تمام شب را فکر میکنم.
به گردون می رسد آهم
خدا داند و من
هوش مصنوعی: صدای آه من به آسمان میرسد، خدا میداند و من هم از آن آگاه هستم.
به پیامی، یادم کن
به نگاهی شادم کن
هوش مصنوعی: با یک پیغام به یادم آور و با یک نگاه، مرا خوشحال کن.
که از عالم تو را خواهم
خدا داند و من
هوش مصنوعی: فقط خداوند و خودم میدانیم که من از دنیای تو چه چیزی میخواهم.
همه شب در انتظارم
به رهت ستاره بارم
هوش مصنوعی: هر شب منتظر هستم، در راه تو ستارهها را به یاد میآورم.
که شبی به سویم آیی
ز دلم گره گشایی
هوش مصنوعی: اگر یک شب به سراغ من بیایی، گرههای دل من را باز خواهی کرد.
بیا بیا جانا که جان سپردم
به خاک من بگذر، که بی تو مردم
هوش مصنوعی: بیا نزد من، ای محبوب، زیرا من برای تو جان دادهام. تو فقط از کنار من بگذر که بدون تو وجودم نیست.