گنجور

شمارهٔ ۱۶ - یار رمیده

ز ما ای گل چه دیدی؟
که دامن در کشیدی
جفا کردی، بخشیدم
وفا کردم، رنجیدی
عتاب تو، بشنیدم
فغان من، نشنیدی
نگارا
ندیدم جز خواری
ولی در عشقت از جهان بریدم
چه دیدی جز یاری
که چون بخت از من ناگهان رمیدی
اگر با تو، وفا کردم
خطا کردم خطا کردم
چو دیدم خویت را
چرا در کویت آشیان گرفتم
چو دیدی مهرم را
چرا آخر از آشیان پریدی
دلدارا
چو دل از من ربودی
نه آن یاری که بودی
چو مهر من افزون شد
به جور خود افزودی
نه از دردم پرسیدی
نه بر آهم بخشودی
نگارا
گمان بردم اول
که گر جان خواهم، نشکنی دلم را
ندانستم ای گل
که عهد مرا بشکنی به زودی
اگر صید تو شد جانم
پشیمانم، پشیمانم
ز مهرم دل کندی
ولی آن که می گفتمت همانم
به عهدت دل بستم
ولی آن که می گفتیم نبودی
دلدارا

اطلاعات

منبع اولیه: تبیان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز ما ای گل چه دیدی؟
که دامن در کشیدی
هوش مصنوعی: ای گل، تو از ما چه چیز دیده‌ای که از کنار ما رفته‌ای و دامن خود را بالا کشیده‌ای؟
جفا کردی، بخشیدم
وفا کردم، رنجیدی
هوش مصنوعی: تو به من آسیب زدی، اما من بخشیدمت. من به تو وفا کردم، اما تو از من آزرده شدی.
عتاب تو، بشنیدم
فغان من، نشنیدی
هوش مصنوعی: تنبیه و سرزنش تو را شنیدم، اما صدا و ناله من را نشنیدی.
نگارا
هوش مصنوعی: ای دلبر، تو روشنی بخش دل و جان منی.
ندیدم جز خواری
ولی در عشقت از جهان بریدم
هوش مصنوعی: جز ذلت و خواری چیزی از عشق تو ندیدم، اما به خاطر عشق تو از دنیا چشم پوشیدم.
چه دیدی جز یاری
که چون بخت از من ناگهان رمیدی
هوش مصنوعی: چه دیدی جز یاری که ناگهان مثل بخت از من دور شد؟
اگر با تو، وفا کردم
خطا کردم خطا کردم
هوش مصنوعی: اگر در حق تو نیکی کردم، ممکن است که اشتباه کرده باشم.
چو دیدم خویت را
چرا در کویت آشیان گرفتم
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی تو را دیدم، چرا در محله‌ات جاگیر شدم؟
چو دیدی مهرم را
چرا آخر از آشیان پریدی
هوش مصنوعی: وقتی دیدی که به من علاقه‌مند هستم، چرا در نهایت از خانه و زندگی‌ام دور شدی؟
دلدارا
هوش مصنوعی: دلبر عزیز، تو برای من مانند نوری هستی که در تاریکی می‌تابد و زندگی‌ام را روشن می‌کند.
چو دل از من ربودی
نه آن یاری که بودی
هوش مصنوعی: وقتی که قلب من را از من گرفتی، دیگر آن دوست و همراهی که قبلاً بودی، نیستی.
چو مهر من افزون شد
به جور خود افزودی
هوش مصنوعی: وقتی که عشق و محبت من بیشتر شد، تو به سختی و بی‌رحمی خود اضافه کردی.
نه از دردم پرسیدی
نه بر آهم بخشودی
هوش مصنوعی: نه از حال بد من خبری گیر، نه دردی را که دارم تسکین دادی.
نگارا
هوش مصنوعی: ای محبوب، تو زیبایی و ناز و لطافتی که دل را می‌رباید.
گمان بردم اول
که گر جان خواهم، نشکنی دلم را
هوش مصنوعی: در ابتدا فکر می‌کردم که اگر جانم را بخواهم، دل مرا نخواهی شکست.
ندانستم ای گل
که عهد مرا بشکنی به زودی
هوش مصنوعی: نمی‌دانستم ای گل، که به زودی عهد و وفای مرا خواهی شکست.
اگر صید تو شد جانم
پشیمانم، پشیمانم
هوش مصنوعی: اگر تو به قلب من نفوذ کنی و مرا به خود جذب کنی، احساس پشیمانی و ندامت می‌کنم.
ز مهرم دل کندی
ولی آن که می گفتمت همانم
هوش مصنوعی: دل را از محبت من جدا کردی، اما من همانی هستم که همیشه به تو می‌گفتم.
به عهدت دل بستم
ولی آن که می گفتیم نبودی
هوش مصنوعی: دل به قول و پیمان تو سپردم، اما تو را که وعده داده بودیم، در کنار خود نیافتم.
دلدارا
هوش مصنوعی: دلدارم، تو آن نور و روشنی هستی که زندگی‌ام را پر می‌کند و به من آرامش می‌بخشد. عشق و محبت تو چون نوری در تاریکی‌ام می‌درخشد و حس می‌کنم که بدون تو نمی‌توانم زندگی کنم.