گنجور

شمارهٔ ۱۷ - حاصل عشق

دارم شب و روز، از عشق ماهی
در دیده و دل، اشکی و آهی
دور از آن دو چشم سیه،کرده فلک قسمت من روز سیاهی
ای دل از بلای غم عشق بتان غیر سیه روزی چه خواهی
چن شوم رو به رویش
زبان ماند از گفت و گویش
که یارای صحبت ندارد گدایی به شاهی
صبرم از دل گریزد
ز هر موی من ناله خیزد
نمایم چو دزدیده گاهی به سویش نگاهی
دل ز حسرت خونین است
حاصل عشقم این است
گرچه ز وصلش کامم روا نیست
از تار مویش جانم جدا نیست
زین چمن چو لاله دل زار مرابهره به جز داغ وفا نیست
هر که را به جان نبود آتش غم باخبر از فریاد ما نیست
دور از آغوش یارم
بود اشک غم در کنارم
به جز با غم و ناامیدی
دلم آشنا نیست
چون ببینم رخ گل
برآرم فغان همچو بلبل
که یارب دمی در کنارم
گل من چرا نیست؟
دل ز حسرت خونین است
حاصل عشقم این است

اطلاعات

منبع اولیه: تبیان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دارم شب و روز، از عشق ماهی
در دیده و دل، اشکی و آهی
هوش مصنوعی: من در هر لحظه، به خاطر عشق به تو، در چشمانم اشک و در دلم آه می‌ریزم.
دور از آن دو چشم سیه،کرده فلک قسمت من روز سیاهی
ای دل از بلای غم عشق بتان غیر سیه روزی چه خواهی
هوش مصنوعی: به دور از آن دو چشم سیاه، سرنوشت من را به روزهای تاریک کشانده است. ای دل، از درد و غم عشق معشوقان غیرسیاه، چه انتظاری داری؟
چن شوم رو به رویش
زبان ماند از گفت و گویش
هوش مصنوعی: وقتی او را می‌بینم، زبانم بند می‌آید و نمی‌توانم با او صحبت کنم.
که یارای صحبت ندارد گدایی به شاهی
هوش مصنوعی: شخصی که به خوبی از پس خود برنمی‌آید، نمی‌تواند با بزرگان و مقام‌داران صحبت کند.
صبرم از دل گریزد
ز هر موی من ناله خیزد
هوش مصنوعی: صبر و شکیبایی من به سرعت از دل دور می‌شود و از هر مویی که دارم، صدای ناله و فریاد بلند می‌شود.
نمایم چو دزدیده گاهی به سویش نگاهی
هوش مصنوعی: گاهی اوقات به طور ناگهانی و پنهانی به طرف او نگاهی می‌اندازم.
دل ز حسرت خونین است
حاصل عشقم این است
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق و ناکامی‌ها پر از غم و اندوه است.
گرچه ز وصلش کامم روا نیست
از تار مویش جانم جدا نیست
هوش مصنوعی: اگرچه از پیوستگی با او بهره‌ای ندارم، اما جانم از تار مویش جدا نیست.
زین چمن چو لاله دل زار مرابهره به جز داغ وفا نیست
هر که را به جان نبود آتش غم باخبر از فریاد ما نیست
هوش مصنوعی: در این باغ، دل من به اندازه لاله‌ها آشفته است و هیچ‌ چیز جز درد وفا نصیبم نشده است. هر کسی که به عشق و غم آتشین آگاه نیست، از ناله و فریاد ما بی‌خبر است.
دور از آغوش یارم
بود اشک غم در کنارم
هوش مصنوعی: بی‌خبری از وجود یارم باعث شده که غم و اندوه در کنارم جاری باشد.
به جز با غم و ناامیدی
دلم آشنا نیست
هوش مصنوعی: دل من جز با غم و ناامیدی هیچ رابطه‌ای ندارد.
چون ببینم رخ گل
برآرم فغان همچو بلبل
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی چهره گل را می‌بینم، مانند بلبل صدا به فغان می‌آورم.
که یارب دمی در کنارم
گل من چرا نیست؟
هوش مصنوعی: ای کاش لحظه‌ای کنارم بودی، گل محبوبم! چرا در کنارم نیستی؟
دل ز حسرت خونین است
حاصل عشقم این است
هوش مصنوعی: دل من پر از حسرت و اندوه است، و نتیجه عشق من همین درد و رنج است.