شمارهٔ ۱۱ - مستانه
ساقی بیا کز عقل و دین بیگانهام بیگانه
وز نرگسِ مستانهای دیوانهام دیوانه
او سرو و من در پای او
چون لالهام خونین دل
او شمع و من در عشق
پروانهام پروانه
در سینه دارم چو گل
آتشی بهر آتشینرویی
دل را ز یک سو کشد موی او
و آن کرشمه از سویی
برگشته مژگان دارد
گل در گریبان دارد
با آن سینه چون آیینهاش
باشد نهان سنگ سیه در سینهاش
باغ بهشتم کوی او
ای سر فدای کویش
صبح امیدم روی او
ای جان فدای رویش
خواهم که باز آید شبی در حلقهٔ درویشان
تا داد خود گیرد رهی از حلقهٔ گیسویش
شمارهٔ ۱۰ - شکوه عاشق: گه شکایت از گلی، گه شکوه از خاری کنمشمارهٔ ۱۲ - شب من: بشب نخفته چشم کس ز ناله زارم
اطلاعات
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: تبیان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ساقی بیا کز عقل و دین بیگانهام بیگانه
وز نرگسِ مستانهای دیوانهام دیوانه
هوش مصنوعی: ای ساقی، بیا که من از عقل و دین دور شدهام و بیخبر از آنها هستم. نگاه نازنین تو مثل نرگس، مرا به دیوانگی کشانده است.
او سرو و من در پای او
چون لالهام خونین دل
هوش مصنوعی: من مانند لالهای در پای او هستم و دلسختی و غم را در خود دارم، در حالی که او مانند سرو زیبایی است.
او شمع و من در عشق
پروانهام پروانه
هوش مصنوعی: او همچون شمعی است که نور میدهد و من در عشق او همانند پروانهای هستم که به دور او میچرخم.
در سینه دارم چو گل
آتشی بهر آتشینرویی
هوش مصنوعی: در دل من همچون گلی، آتش سوزانی وجود دارد که به خاطر زیبایی و جذابیت شخصی خاص است.
دل را ز یک سو کشد موی او
و آن کرشمه از سویی
هوش مصنوعی: دل تحت تأثیر جذابیت و زیبایی او قرار میگیرد، در حالی که ناز و کرشمهاش از سمت دیگر، احساسات را به سمت خود میکشاند.
برگشته مژگان دارد
گل در گریبان دارد
هوش مصنوعی: چشمهای زیبا و گیسوان برعکس همدیگر، مانند گل در زندگی شخصی خود، ظرافت و زیبایی خاصی دارند.
با آن سینه چون آیینهاش
باشد نهان سنگ سیه در سینهاش
هوش مصنوعی: اگر سینهاش همچون آیینه باشد، درون آن سنگ سیاه پنهان است.
باغ بهشتم کوی او
ای سر فدای کویش
هوش مصنوعی: باغ بهشت کجاست؟ ای جانم فدای کوی او!
صبح امیدم روی او
ای جان فدای رویش
هوش مصنوعی: صبح امید من چهره اوست، ای جانم فدای چهرهاش.
خواهم که باز آید شبی در حلقهٔ درویشان
تا داد خود گیرد رهی از حلقهٔ گیسویش
هوش مصنوعی: میخواهم شبی بازگردد و در جمع درویشان حاضر شود تا اینکه از حلقهٔ گیسویش، نشانهای از خود به دست آورد.