شمارهٔ ۱۰ - شکوه عاشق
گه شکایت از گلی، گه شکوه از خاری کنم
من نه آن رندم که غیر، غیر از عاشقی، کاری کنم کاری کنم کاری کنم کاری کنم
هر زمان بی روی ماهی، همدم آهی شوم
هر نفس، هر نفس، با یاد یاری، با یاد یاری ناله زاری کنم زاری کنم
حلقه های حلقه های موج بینم نقش گیسویی کشم
خنده های صبح بینم، یاد رخساری کنم، یاد رخساری کنم
گر سر یاری، یاری بود بخت، بخت نگونسار مرا وای وای
عاشقی ها با سر، سر زلف نگونساری کنم وای وای
نیست با ما لاله و گل را سر الفت رهی، سر الفت رهی
می روم تا آشیان در سایه خاری کنم
اطلاعات
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: تبیان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گه شکایت از گلی، گه شکوه از خاری کنم
من نه آن رندم که غیر، غیر از عاشقی، کاری کنم کاری کنم کاری کنم کاری کنم
هوش مصنوعی: گاهی از زیبایی و لطافت یک گل شکایت میکنم و گاهی از درد و آزار یک خار، اما من آن شخصی نیستم که جز عشق به چیز دیگری اهتمام ورزد.
هر زمان بی روی ماهی، همدم آهی شوم
هر نفس، هر نفس، با یاد یاری، با یاد یاری ناله زاری کنم زاری کنم
هوش مصنوعی: هرگاه که از چهره محبوبم دور باشم، به آه و ناله میافتم. هر لحظه با یاد او، در حسرت و غم ناامیدی فریاد میزنم.
حلقه های حلقه های موج بینم نقش گیسویی کشم
خنده های صبح بینم، یاد رخساری کنم، یاد رخساری کنم
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر تصاویری زیبا از طبیعت و احساسات خود را با هم پیوند میدهد. او به حلقههای موج دریا اشاره میکند که به نوعی نماد زیبایی گیسوی محبوبش است. با دیدن این منظره، حس خوشایندی در او شکل میگیرد که به یاد روزهای طلایی و خندههای صبح میافتد، و در نهایت به یاد چهره زیبای محبوبش میرسد. این تصویرسازی نشاندهنده ارتباط عمیق او با عشق و زیبایی است.
گر سر یاری، یاری بود بخت، بخت نگونسار مرا وای وای
عاشقی ها با سر، سر زلف نگونساری کنم وای وای
هوش مصنوعی: اگر سر یاری همراه بخت باشد، بخت من دچار بدی شده است. وای بر حال عاشقی که با سر زلفی غمگین خود را به این وضعیت گرفتار کرده است.
نیست با ما لاله و گل را سر الفت رهی، سر الفت رهی
می روم تا آشیان در سایه خاری کنم
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر میگوید که در کنار ما خبری از زیباییها و گلها نیست و به همین دلیل نمیخواهیم در کنار آنها باشیم. او قصد دارد به جایی برود و در آنجا آرامش خود را در سایهسار چیزی تلخ و غیرمعمول پیدا کند. به این معناست که حتی در سختیها و شرایط ناامن، او به دنبال آرامش و پناهگاهی برای خود است.