اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: تبیان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عروس چمن مریم تابناک
گرو برده از نوعروسان خاک
هوش مصنوعی: عروس باغ، گل مریم زیبا و درخشان است که بر دیگر گلها برتری دارد.
که او را به جز سادگی مایه نیست
نکوروی محتاج پیرایه نیست
هوش مصنوعی: او تنها به سادگی خود معروف است و نیازی به تزیینات و زیباییهای اضافی ندارد.
به رخ نور محض و به تن سیم ناب
به صافی چو اشک و به پاکی چو آب
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و پاکی میپردازد. شاعر نور و روشنی را به عنوان حقیقت خالص و بینظیر معرفی میکند و در ادامه، از خلوص و شفافیت اشک و آب یاد میکند. این تصویرسازی نشاندهنده زیبایی و صفای واقعی در وجود چیزهاست که به سادگی و لطافت اشاره دارد.
به روشندلی قطره شبنم است
به پاکیزگی دامن مریم است
هوش مصنوعی: اصطلاح "به روشندلی قطره شبنم" به معنای داشتن صفای دل و پاکی است و "به پاکیزگی دامن مریم" به ویژگیهای خالص و مقدس میپردازد. در اینجا اشاره به زیبایی و لطافت این صفات و تمایز آنها دارد.
چنان نازکاندام و سیمینهتن
که سیمینتن نازکاندام من
هوش مصنوعی: آنها به قدری ظریف و خوشفرم هستند که حتی من هم که به زیبایی و نازکی معروف هستم، در برابر آنها کمرنگ و بیاثر به نظر میآیم.
سخنها کند با من از روی دوست
ز گیسوی او بشنوم بوی دوست
هوش مصنوعی: دوست با من صحبت میکند و من از گیسوان او بوی دلپذیر دوست را حس میکنم.
به رخساره چون نازنین من است
نشانی ز نازآفرین من است
هوش مصنوعی: صورت زیبای محبوب من، نشانهای از خالق زیباییهاست.
بود جان ما سرخوش از جام او
که ما را گلی هست همنام او
هوش مصنوعی: روح ما از نوشیدن شراب او شاد و سرخوش است، زیرا ما نیز گلی داریم که نامش با او یکی است.
گل من نه تنها بدان رنگ و بوست
که پاکیزه دامان پاکیزهخوست
هوش مصنوعی: گل من تنها به خاطر رنگ و بویش نیست، بلکه به این دلیل است که دامنش پاک و بیآلایش است.
قضا چون زند جام عمرم به سنگ
به داغم شود دیدهها لالهرنگ
هوش مصنوعی: وقتی سرنوشت، عمرم را مانند یک جام به زمین بیندازد، چشمانم از درد و غم به رنگ لاله درمیآید.
به خاک سیه چون شود منزلم
بود داغ آن سیمتن بر دلم
هوش مصنوعی: وقتی که منزل من به خاک سیاه تبدیل شود، داغی که بر دل من از فقدان آن معشوق زیبا مانده، حسرتی همیشگی خواهد بود.
بهاران چو گل از چمن بردمد
گل مریم از خاک من بردمد
هوش مصنوعی: وقتی بهار به سراغ میآید و گلها از زمین میرویند، گل مریم هم از خاک سرزمین من جوانه میزند.
نوازد دل و جان غمناک را
پر از بوی مریم کند خاک را
هوش مصنوعی: دل و جان غمگین را نوازش کن تا خاک به عطر مریم معطر شود.
حاشیه ها
در بیت دهم بجای چون از چ.ن استفاده شده
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
داستان پنهان عشق رهی معیری به مریم فیروز، [دختر نصرت الدوله فرمانفرما] نخست در خاطرات پزشک معتمد خاندان فرمانفرما آفتابی شد. او که به نظر میرسد خود نیز شیفتهی مریم فیروز بوده باشد، با خشم و نفرت فراوانی از این «جوان سیساله مبتلا به تریاک، خوشگل، خوشاندام، جذاب، شاعر و عاشقپیشه، تصنیفساز، غزلسرا، گویندهی خوب، موسیقیدان، با دو دانگ آواز»، یاد میکند. البته رهی معیری در سالهای مورد بحث این پزشک «نامعتمد» و فاشگوی اسرار خانواده، هنوز محلی از اعراب در شعر و شاعری نداشت و اثر قابل توجهی نیز از او دیده نشده بود، اما طبع شعری داشت و گاه شعری میسرود.
نخستین ملاقات مریم و رهی در یکی از روزهای اردیبهشت، پیش از مرگ فرمانفرما، و در روزهای تلاش برای جدایی از همسر اجباریش، در یک مهمانی در خانهی مصطفی فاتح صورت میگیرد. و همین ملاقات است که پایهی یکی از شورانگیزترین و عجیبترین حکایتهای عاشقانه معاصر قرار میگیرد. از آن به بعد، هستهی اصلی ترانهها و غزلیات رهی معیری، که به گفتهی برخی، از بهترین آثار ادبیات کلاسیک معاصر به شمار میرود، مایه از این عشق میگیرد.
عروس چمن مریم تابناک
گرو برده از نوعروسان خاک
به رخ نور محض و به تن سیم ناب
به پاکی چواشک و به صافی چو آب
دواند مرا ریشه در قلب ریش
دهم آبش از قطرهی اشک خویش
به نقل از سایت "کمونیزم ایرانی" ادامه آن را بخوانید! به نظرم مطلب جالبی است.
iranian-comunism.blogspot.com/2012/07/blog-post_7099.html