گنجور

پاس دوستی

بهر هر یاری که جان دادم به پاس دوستی
دشمنی‌ها کرد با من در لباس دوستی
کوه پابرجا گمان می‌کردمش دردا که بود
از حبابی سست‌بنیان‌تر اساس دوستی
بس که رنج از دوستان باشد دل آزرده را
جای بیم دشمنی دارد هراس دوستی
جان فدا کردیم و یاران قدر ما نشناختند
کور بادا دیدهٔ حق‌ناشناس دوستی
دشمن خویشی رهی کز دوستداران دوروی
دشمنی بینی و خاموشی به پاس دوستی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: تبیان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بهر هر یاری که جان دادم به پاس دوستی
دشمنی‌ها کرد با من در لباس دوستی
هوش مصنوعی: برای هر دوستی که جانم را فدای او کردم، او به ازای دوستی‌اش، با من دشمنی‌ها کرد و خود را در پوشش دوستی نشان داد.
کوه پابرجا گمان می‌کردمش دردا که بود
از حبابی سست‌بنیان‌تر اساس دوستی
هوش مصنوعی: کوهی که به نظر محکم و استوار می‌رسید، در حقیقت از دوستی‌های سست و ناپایدار تشکیل شده بود، و این واقعیت باعث درد و ناامیدی‌ام شد.
بس که رنج از دوستان باشد دل آزرده را
جای بیم دشمنی دارد هراس دوستی
هوش مصنوعی: دل آدمی به خاطر تجربه‌های تلخی که از دوستانش داشته، به حذر از دشمنی‌ها و احتمال آسیب دیدن بیشتر تمایل دارد. در واقع، این دل آزرده، از دوستی‌ها هم می‌ترسد چون رنج‌هایی که از آنها کشیده است، آنقدر زیاد است که به او این احساس را می‌دهد که شاید دوستی هم می‌تواند خطرناک باشد.
جان فدا کردیم و یاران قدر ما نشناختند
کور بادا دیدهٔ حق‌ناشناس دوستی
هوش مصنوعی: ما جان خود را فدای دوستی کردیم، اما دوستانمان قدر ما را ندانستند. ای کاش چیزی نمی‌دید که محبت واقعی را نشناسد.
دشمن خویشی رهی کز دوستداران دوروی
دشمنی بینی و خاموشی به پاس دوستی
هوش مصنوعی: اگر با دشمنی از نزدیک مواجه شوی، در خواهی یافت که او در واقع از دوستان دور است. در این شرایط، بهتر است به خاطر دوستی‌هایی که داشته‌ای، سکوت کنی.

خوانش ها

پاس دوستی به خوانش عندلیب
پاس دوستی به خوانش نازنین بازیان

حاشیه ها

1389/03/31 10:05
صفایی

بیت پنج:
دشمن خویشی رهی
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.