گنجور

نغمهٔ حسرت

یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم
گرد آن شمع طرب می‌سوختم پروانه‌وار
پای آن سرو روان اشک روانی داشتم
آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود
عشق را از اشک حسرت ترجمانی داشتم
چون سرشک از شوق بودم خاکبوس درگهی
چون غبار از شکر سر بر آستانی داشتم
در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود
در زمین با ماه و پروین آسمانی داشتم
درد بی‌عشقی ز جانم برده طاقت ورنه من
داشتم آرام تا آرام جانی داشتم
بلبل طبعم رهی باشد ز تنهایی خموش
نغمه‌ها بودی مرا تا همزبانی داشتم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: تبیان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم
هوش مصنوعی: به یاد روزهایی می‌افتم که در باغی شاداب خوشحال بودم و در میان لاله‌ها و گل‌ها زندگی خوبی داشتم.
گرد آن شمع طرب می‌سوختم پروانه‌وار
پای آن سرو روان اشک روانی داشتم
هوش مصنوعی: من دور آن شمع شادی می‌سوختم، مانند پروانه‌ای که به دورش می‌چرخد. در پای آن سرو، اشک‌هایی از غم ریختم.
آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود
عشق را از اشک حسرت ترجمانی داشتم
هوش مصنوعی: هرچند که آتش عشق در وجودم زبانه می‌کشد و روحم را می‌سوزاند، اما در دلم تنها شکوه و آهی وجود دارد. عشقم را به گونه‌ای از اشک‌های حسرت بیان می‌کنم.
چون سرشک از شوق بودم خاکبوس درگهی
چون غبار از شکر سر بر آستانی داشتم
هوش مصنوعی: به خاطر شادی و شوق زیاد، مانند اشکی هستم که بر زمین می‌ریزد و خاک پای آن درگاه را می‌بوسم. مانند غباری که بر سر شکر نشسته، به آستانی خاص احترام می‌گذارم.
در خزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود
در زمین با ماه و پروین آسمانی داشتم
هوش مصنوعی: در فصل پاییز، با درخت سرو و گل نسرین، احساس تازگی بهار را در زمین داشتم و در آسمان، همراه با ماه و ستاره پروین، حال و هوای خوشی تجربه می‌کردم.
درد بی‌عشقی ز جانم برده طاقت ورنه من
داشتم آرام تا آرام جانی داشتم
هوش مصنوعی: درد ناشی از بی‌عشق مرا به آستانه تحمل کشانده است، اگر نه من تا زمانی که جان داشتم، آرام و راحت بودم.
بلبل طبعم رهی باشد ز تنهایی خموش
نغمه‌ها بودی مرا تا همزبانی داشتم
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که درونم می‌نواخت در سکوت تنهایی‌ام پرواز می‌کند، وقتی که کسی برای هم‌صحبتی نداشتم بی‌صدا شدند نغمه‌هایم.

خوانش ها

نغمهٔ حسرت به خوانش عندلیب
نغمهٔ حسرت به خوانش امیر محمدی
نغمهٔ حسرت به خوانش نازنین بازیان
نغمهٔ حسرت به خوانش فاطمه زندی

حاشیه ها

1389/04/13 20:07
رشید

بیت چهارم را من به روایتی دیگر شنیده ام که به نظر هم از لحاظ معنایی هم از لحاظ ادبی زیباتر می رسد. چنین است:
چون سرشک از شوق بودم خاک بوس درگهی
چون غبار از شوق سر بر آستانی داشتم
همانطور که مشاهده می شود تقابل "چون سرشک" و "چون غبار" زیباتر و نشانه هوشمندی شاعر است. در حال حاضر نسخه مکتوبی برای مقایسه و ارجاع در دست ندارم. بررسی نمایید.
---
پاسخ: با تشکر، با استناد به کلیات رهی معیری چاپ انتشارات زوار 1387 و مطابق نظر شما «عشق را از شوق بودم خاک بوس درگهی» را با «چون سرشک از شوق بودم خاک بوس درگهی» جایگزین کردیم.

1389/05/16 18:08

این غزل با صدای استاد شجریان خوانده شده است.شعر و صدا هر دو ا سمانی و ماندگار.

1390/11/30 14:01
محمد ب

تو بیت آخر :بلبل طبعم کنون باشد ز تنهایی خموش

1392/08/02 12:11
گود مشد

بیت اول ودوم : عارف رهی معیری از زمانی که انسان در بهشت بود ودر محضر خدا زندگی می کرد واز تجلی حضور او بهر مند بودیاد میکند.

1392/08/02 19:11
گودمشد

آقای شمسالحق واژه گود مشد اصطلاحی است مر ابدال را.

1394/01/08 23:04
محمد ایلخانی زاده

اگر ردیف داشتیم بود شعر زیبا تر میشد

1394/01/10 19:04
نیما

به نظر حقیر هم منظور شاعر دوران جوانی بوده نه عشق ربانی

1394/02/16 12:05

سلام و سپاس از زحمت کشان گنجور و ممنون که مدتی ست نظرات بنده را نیز منعکس می کنید!...زیبایی این غزل از خوانش آن معلوم می شود. شعر را باید با صدای بلند و حتی المقدور فردی خوش صدا و ادیب بخواند تا زیبایی آن بیشتر نمایان شود... اگر" داشتیم "در پایان ابیات بجای کلمه داشتم قرار بگیرد باید بعضی بخش های غزل مثل مصرع سوم تغییر بکند و به این دلیل این کار اشکال دارد.

1394/06/19 18:09
علی عطارنژاد

روایت گر روزهای خوش گذشته برای من.لذتی بی پایان میبرم از خواندن این غزل زیبا.قابل ذکر است استاد شجریان این غزل را در دستگاه شور در آلبومی به نام یاد ایام به همراهی تار داریوش پیرنیاکان،نی جمشید عندلیبی و تنبک همایون شجریان به صورت تصنیف اجرا کرده اند..شنیدن آن رابه اهل ادب و موسیقی پیشنهاد می نمایم...

1395/01/12 13:04
مهدی

آیا یاد ایامی که فغان داشتن چیز خوبی است که با آشیان داشتن با لاله و گل مقایسه و مقابله شود؟

1401/11/04 22:02
علی پریشانی

فغانی داشتیم یعنی حداقل ناله ای برای اعتراض به وضع دل داشتیم

و حال آنکه آن نیز نیست

1395/02/27 07:04
کسرا

روح رهی معیری عزیز شاد ... او واقعا یک هنرمند به تمام معنا بود... نه تنها شاعر که ترانه سرا و مدتی هم مدیر جاوید برنامه گلها در رادبو بود .

1395/03/13 16:06

برادر عزیز مهدی درود بر شما ... واژه فغان در معنی غالب "صدای شکوه " است اما در معنی دوم بانک برآوردن است که این بانگ بر آوردن در این مصرع همان بانگ شادی می باشد ...

1396/10/06 11:01
alex Murphy

بیت "بلبل طبعم رهی باشد ز تنهایی خموش
نغمه‌ها بودی مرا تا همزبانی داشتم" را من اینجوری شنیدم :
"بلبل طبعم کنون باشد ز تنهایی خموش
نغمه‌ها بودی مرا تا همزبانی داشتم

1396/10/06 11:01
alex Murphy

بلبل طبعم کنون باشد ز تنهایی خموش
نغمه‌ها بودی مرا تا همزبانی داشتم
بنده اینجوری شنیدم

1396/11/03 15:02
سیدجواد روحانی

دستگاه این آهنگ اگر اشتباه نکنم در مایه شور است .
نه ابوعطا

1396/11/03 21:02
نادر..

دوست عزیز اواز ابوعطا و در گام شور است
به جهت اینکه استاد در نظر داشته اند گوشه عشاق و .. را نیز در ادامه گوشه حجاز در نتهای بالا اجرا نمایند، درامد ابوعطا را در نتهای پایین تر اغاز نموده اند و این گمان را در شما ایجاد نموده که اواز شور است..

1397/04/05 01:07
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

سلام آقا مهدی عزیز
فغان در دو نقل به کار رفته است
اگر برای بلبل باشد نشان وصل است و فریاد از دورانی که سپری می شود نمونه هایی را از حضرت حافظ تقدیم می کنم
اما فرموده شادروان «رهی» هم به همین معناست :
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
دارد دوران وصل را یاد می کند و افغان و آهی که در ایام وصل داشته است گویا رهی در اینجا بلبلی بوده که ب وصل گل رسیده است.
این هم چند نمونه از حضرت حافظ:
به هر سو بلبل عاشق در افغان
تنعم از میان باد صبا کرد
.................
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
صفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست
فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید
...............
گوش بگشای که بلبل به فغان می‌گوید
خواجه تقصیر مفرما گل توفیق ببوی
ایّام عزت مستدام

1399/08/16 15:11
محسن

فغان در هر شکل بیان زمان و حال هجران است و یک معنی دارد

1399/09/25 15:11
دکتر کریمی

زیبایی شعر همین حسرت غم عشق است.
عشق که سراسر درد است و با این وجود مایه‌ی طرب. حقیقتا زیباست این شعر و با صدای استاد شجریان اسمانی شده.

1399/09/09 00:12
Mntzr

درود بر همه دوستان
به نظر بنده حقیر نگاه شعرا مخصوصا شعرای.بزرگ با نگاه و جهان بینی ما متفاوت تراست قطعا آنها معنی عشق که به تعبیری همان محبت و انسانیت است را درک کرده اند. و عشق های زمینی برای انها ناچیز است این مفهوم در بیت 6 که میفرمایند درد بی‌عشقی ز جانم برده طاقت... نماینگر این موضوع است و این درد بی عشقی زمینی نیست بلکه عشق ربانی است

1402/08/06 22:11
امیر نظری

اد ایامی که در گلشن فغانی داشتم

در میان لاله و گل آشیانی داشتم

1403/06/31 14:08
زهرا مبشری

همیشه عشق زمینی هم که نیاز فطری همه انسان هاست وقتی واقعی و خالص باشد پنجره دل را به سوی عشق آسمانی می گشاید وروح وقلب انسانها جلا می بخشد به نظرم شکوه شاعر از همان نداشتن عشق  دنیاییست

1403/07/26 22:09
امیرحسین مقدم

درود 

در مورد مقطع غزل برانم که :

 

بلبل طبع رهی باشد زتنهایی خموش 

 

لطفا اساتید نظر دهند . 

سپاسگزارم