نغمهٔ حسرت
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
نغمهٔ حسرت به خوانش عندلیب
نغمهٔ حسرت به خوانش امیر محمدی
نغمهٔ حسرت به خوانش نازنین بازیان
نغمهٔ حسرت به خوانش فاطمه زندی
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
بیت چهارم را من به روایتی دیگر شنیده ام که به نظر هم از لحاظ معنایی هم از لحاظ ادبی زیباتر می رسد. چنین است:
چون سرشک از شوق بودم خاک بوس درگهی
چون غبار از شوق سر بر آستانی داشتم
همانطور که مشاهده می شود تقابل "چون سرشک" و "چون غبار" زیباتر و نشانه هوشمندی شاعر است. در حال حاضر نسخه مکتوبی برای مقایسه و ارجاع در دست ندارم. بررسی نمایید.
---
پاسخ: با تشکر، با استناد به کلیات رهی معیری چاپ انتشارات زوار 1387 و مطابق نظر شما «عشق را از شوق بودم خاک بوس درگهی» را با «چون سرشک از شوق بودم خاک بوس درگهی» جایگزین کردیم.
این غزل با صدای استاد شجریان خوانده شده است.شعر و صدا هر دو ا سمانی و ماندگار.
تو بیت آخر :بلبل طبعم کنون باشد ز تنهایی خموش
بیت اول ودوم : عارف رهی معیری از زمانی که انسان در بهشت بود ودر محضر خدا زندگی می کرد واز تجلی حضور او بهر مند بودیاد میکند.
آقای شمسالحق واژه گود مشد اصطلاحی است مر ابدال را.
اگر ردیف داشتیم بود شعر زیبا تر میشد
به نظر حقیر هم منظور شاعر دوران جوانی بوده نه عشق ربانی
سلام و سپاس از زحمت کشان گنجور و ممنون که مدتی ست نظرات بنده را نیز منعکس می کنید!...زیبایی این غزل از خوانش آن معلوم می شود. شعر را باید با صدای بلند و حتی المقدور فردی خوش صدا و ادیب بخواند تا زیبایی آن بیشتر نمایان شود... اگر" داشتیم "در پایان ابیات بجای کلمه داشتم قرار بگیرد باید بعضی بخش های غزل مثل مصرع سوم تغییر بکند و به این دلیل این کار اشکال دارد.
روایت گر روزهای خوش گذشته برای من.لذتی بی پایان میبرم از خواندن این غزل زیبا.قابل ذکر است استاد شجریان این غزل را در دستگاه شور در آلبومی به نام یاد ایام به همراهی تار داریوش پیرنیاکان،نی جمشید عندلیبی و تنبک همایون شجریان به صورت تصنیف اجرا کرده اند..شنیدن آن رابه اهل ادب و موسیقی پیشنهاد می نمایم...
آیا یاد ایامی که فغان داشتن چیز خوبی است که با آشیان داشتن با لاله و گل مقایسه و مقابله شود؟
فغانی داشتیم یعنی حداقل ناله ای برای اعتراض به وضع دل داشتیم
و حال آنکه آن نیز نیست
روح رهی معیری عزیز شاد ... او واقعا یک هنرمند به تمام معنا بود... نه تنها شاعر که ترانه سرا و مدتی هم مدیر جاوید برنامه گلها در رادبو بود .
برادر عزیز مهدی درود بر شما ... واژه فغان در معنی غالب "صدای شکوه " است اما در معنی دوم بانک برآوردن است که این بانگ بر آوردن در این مصرع همان بانگ شادی می باشد ...
بیت "بلبل طبعم رهی باشد ز تنهایی خموش
نغمهها بودی مرا تا همزبانی داشتم" را من اینجوری شنیدم :
"بلبل طبعم کنون باشد ز تنهایی خموش
نغمهها بودی مرا تا همزبانی داشتم
بلبل طبعم کنون باشد ز تنهایی خموش
نغمهها بودی مرا تا همزبانی داشتم
بنده اینجوری شنیدم
دستگاه این آهنگ اگر اشتباه نکنم در مایه شور است .
نه ابوعطا
دوست عزیز اواز ابوعطا و در گام شور است
به جهت اینکه استاد در نظر داشته اند گوشه عشاق و .. را نیز در ادامه گوشه حجاز در نتهای بالا اجرا نمایند، درامد ابوعطا را در نتهای پایین تر اغاز نموده اند و این گمان را در شما ایجاد نموده که اواز شور است..
سلام آقا مهدی عزیز
فغان در دو نقل به کار رفته است
اگر برای بلبل باشد نشان وصل است و فریاد از دورانی که سپری می شود نمونه هایی را از حضرت حافظ تقدیم می کنم
اما فرموده شادروان «رهی» هم به همین معناست :
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
دارد دوران وصل را یاد می کند و افغان و آهی که در ایام وصل داشته است گویا رهی در اینجا بلبلی بوده که ب وصل گل رسیده است.
این هم چند نمونه از حضرت حافظ:
به هر سو بلبل عاشق در افغان
تنعم از میان باد صبا کرد
.................
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
صفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست
فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید
...............
گوش بگشای که بلبل به فغان میگوید
خواجه تقصیر مفرما گل توفیق ببوی
ایّام عزت مستدام
فغان در هر شکل بیان زمان و حال هجران است و یک معنی دارد
زیبایی شعر همین حسرت غم عشق است.
عشق که سراسر درد است و با این وجود مایهی طرب. حقیقتا زیباست این شعر و با صدای استاد شجریان اسمانی شده.
درود بر همه دوستان
به نظر بنده حقیر نگاه شعرا مخصوصا شعرای.بزرگ با نگاه و جهان بینی ما متفاوت تراست قطعا آنها معنی عشق که به تعبیری همان محبت و انسانیت است را درک کرده اند. و عشق های زمینی برای انها ناچیز است این مفهوم در بیت 6 که میفرمایند درد بیعشقی ز جانم برده طاقت... نماینگر این موضوع است و این درد بی عشقی زمینی نیست بلکه عشق ربانی است
اد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم
همیشه عشق زمینی هم که نیاز فطری همه انسان هاست وقتی واقعی و خالص باشد پنجره دل را به سوی عشق آسمانی می گشاید وروح وقلب انسانها جلا می بخشد به نظرم شکوه شاعر از همان نداشتن عشق دنیاییست
درود
در مورد مقطع غزل برانم که :
بلبل طبع رهی باشد زتنهایی خموش
لطفا اساتید نظر دهند .
سپاسگزارم