شمع خاموش
منع خویش از گریه و زاری نمیآید ز من
طفل اشکم خویشتنداری نمیآید ز من
با گل و خار جهان یکرنگم از روشندلی
صبح سیمینم سیهکاری نمیآید ز من
آتشی بویی ز دلجویی نمیآید ز تو
چشمهام کاری به جز زاری نمیآید ز من
ای دل رنجور از من چشم همدردی مدار
خسته دردم پرستاری نمیآید ز من
امشب از من نکته موزون چه میجویی رهی
شمع خاموشم گهرباری نمیآید ز من
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: تبیان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
منع خویش از گریه و زاری نمیآید ز من
طفل اشکم خویشتنداری نمیآید ز من
هوش مصنوعی: من نمیتوانم از گریه و زاری خودم جلوگیری کنم، حتی اگر بخواهم. نمیتوانم خودم را کنترل کنم و اشکهایم را در درونم نگهدارم.
با گل و خار جهان یکرنگم از روشندلی
صبح سیمینم سیهکاری نمیآید ز من
هوش مصنوعی: من با گل و خار، به یک شکل زندگی میکنم و با آگاهی و روشنی صبحی که مانند نقره است، هیچ نوع بدی از من سر نمیزند.
آتشی بویی ز دلجویی نمیآید ز تو
چشمهام کاری به جز زاری نمیآید ز من
هوش مصنوعی: از دلجویی و محبت تو بویی به مشام نمیرسد و من نیز جز اندوه و زاری کاری از دستم برنمیآید.
ای دل رنجور از من چشم همدردی مدار
خسته دردم پرستاری نمیآید ز من
هوش مصنوعی: ای دل رنجور، از من انتظاری نداشته باش. خستهام و نمیتوانم به تو پرستاری کنم.
امشب از من نکته موزون چه میجویی رهی
شمع خاموشم گهرباری نمیآید ز من
هوش مصنوعی: در این شب از من نکتههای زیبا و موزون را نطلب، زیرا مانند شمعی که خاموش شدهام، چیزی در درونم وجود ندارد که بخواهد جلوهگری کند.