گنجور

شمع خاموش

منع خویش از گریه و زاری نمی‌آید ز من
طفل اشکم خویشتن‌داری نمی‌آید ز من
با گل و خار جهان یک‌رنگم از روشندلی
صبح سیمینم سیه‌کاری نمی‌آید ز من
آتشی بویی ز دلجویی نمی‌آید ز تو
چشمه‌ام کاری به جز زاری نمی‌آید ز من
ای دل رنجور از من چشم همدردی مدار
خسته دردم پرستاری نمی‌آید ز من
امشب از من نکته موزون چه می‌جویی رهی
شمع خاموشم گهرباری نمی‌آید ز من

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: تبیان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

شمع خاموش به خوانش عندلیب
شمع خاموش به خوانش نازنین بازیان