گنجور

آغوش صحرا

عیب‌جو دلدادگان را سرزنش‌ها می‌کند
وای اگر با او کند دل آنچه با ما می‌کند
با غم جان‌سوز می‌سازد دل مسکین من
مصلحت بین است و با دشمن مدارا می‌کند
عکس او در اشک من نقشی خیال‌انگیز داشت
ماه سیمین جلوه‌ها در موج دریا می‌کند
از طربناکی به رقص آید سحرگه چون نسیم
هرکه چون گل خواب در آغوش صحرا می‌کند
خاک پاک آن تهیدستم که چون ابر بهار
بر سر عالم فشاند هرچه پیدا می‌کند
دیده آزادمردان سوی دنیای دل است
سفله باشد آنکه روی دل به دنیا می‌کند
عشق و مستی را از این عالم بدان عالم بریم
درنماند هرکه امشب فکر فردا می‌کند
همچنان طفلی که در وحشت‌سرایی مانده است
دل درون سینه‌ام بی‌طاقتی‌ها می‌کند
هرکه تاب منت گردون ندارد چون رهی
دولت جاوید را از خود تمنا می‌کند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: تبیان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عیب‌جو دلدادگان را سرزنش‌ها می‌کند
وای اگر با او کند دل آنچه با ما می‌کند
هوش مصنوعی: آن کسی که به عاشقان عیب‌جویی می‌کند و آن‌ها را زیر سؤال می‌برد، وای بر او اگر قلبش همانند دل ما با او رفتار کند.
با غم جان‌سوز می‌سازد دل مسکین من
مصلحت بین است و با دشمن مدارا می‌کند
هوش مصنوعی: دل من با وجود غم و درد جان‌سوزی که دارد، سعی می‌کند به طور عاقلانه و با تدبیر عمل کند. حتی با کسانی که دشمنش هستند نیز با مدارا و صبر رفتار می‌کند.
عکس او در اشک من نقشی خیال‌انگیز داشت
ماه سیمین جلوه‌ها در موج دریا می‌کند
هوش مصنوعی: تصویر او در اشک‌های من تصویری زیبا و دل‌انگیز داشت؛ مانند ماه نقره‌ای که در امواج دریا جلوه‌گر می‌شود.
از طربناکی به رقص آید سحرگه چون نسیم
هرکه چون گل خواب در آغوش صحرا می‌کند
هوش مصنوعی: در صبحگاهان، وقتی نسیم ملایمی می‌وزد، هر کسی که مانند گلی در آغوش دشت خوابیده باشد، از شادی و خوشحالی به رقص در می‌آید.
خاک پاک آن تهیدستم که چون ابر بهار
بر سر عالم فشاند هرچه پیدا می‌کند
هوش مصنوعی: خاک پاک از آن انسان نیازمندم که مانند ابر بهاری، هر آنچه را که می‌بیند بر سر جهان می‌باراند.
دیده آزادمردان سوی دنیای دل است
سفله باشد آنکه روی دل به دنیا می‌کند
هوش مصنوعی: چشم آزادگان به عشق و خواسته‌های دل است، اما کسی که به ظاهر دنیا توجه می‌کند و دل را به آن می‌سپرد، در حقیقت فرودست و بی‌مقدار است.
عشق و مستی را از این عالم بدان عالم بریم
درنماند هرکه امشب فکر فردا می‌کند
هوش مصنوعی: عشق و سرمستی را از این دنیا به دنیای دیگری ببریم، چون کسی که امشب به فکر فردا باشد، دیگر جایی در این حال ندارد.
همچنان طفلی که در وحشت‌سرایی مانده است
دل درون سینه‌ام بی‌طاقتی‌ها می‌کند
هوش مصنوعی: دل من مانند یک کودک ترسان در جایی سردرگم است و بی‌قراری و ناآرامی‌هایش را نشان می‌دهد.
هرکه تاب منت گردون ندارد چون رهی
دولت جاوید را از خود تمنا می‌کند
هوش مصنوعی: هر کسی که توانایی تحمل سختی‌های زندگی را ندارد، نمی‌تواند به آرزوی رسیدن به خوشبختی ابدی نزدیک شود.

خوانش ها

آغوش صحرا به خوانش عندلیب
آغوش صحرا به خوانش نازنین بازیان

حاشیه ها

1389/03/31 11:05
صفایی

بیت چهار:
سحرگه
بیت هشت:
همچنان طفلی...
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1394/09/05 14:12
آناهیتا

احتراما
خاک پای آن تهیدستم؛ صحیح است.

1395/07/05 14:10
نوید

سلام
در بیت پنجم «خاک پای آن...» صحیح است.
متشکرم