گنجور

ساز سخن

آب بقا کجا و لب نوش او کجا؟
آتش کجا و گرمی آغوش او کجا؟
سیمین و تابناک بود روی مه ولی
سیمینه مه کجا و بناگوش او کجا؟
دارد لبی که مستی جاوید می‌دهد
مینای می کجا و لب نوش او کجا؟
خفتم به یاد یار در آغوش گل ولی
آغوش گل کجا و بر و دوش او کجا؟
بی‌سوز عشق ساز سخن چون کند رهی؟
بانگ طرب کجا لب خاموش او کجا؟

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: تبیان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آب بقا کجا و لب نوش او کجا؟
آتش کجا و گرمی آغوش او کجا؟
هوش مصنوعی: آب زندگی چه ارتباطی با لب شیرین او دارد؟ و گرما و آتش چه نسبتی با آغوش او دارد؟
سیمین و تابناک بود روی مه ولی
سیمینه مه کجا و بناگوش او کجا؟
هوش مصنوعی: صورت زیبا و درخشان او همچون ماه می‌درخشید، اما آن زیبایی صورت ماه به هیچ وجه قابل مقایسه با زیبایی گوش‌های او نیست.
دارد لبی که مستی جاوید می‌دهد
مینای می کجا و لب نوش او کجا؟
هوش مصنوعی: لبی دارد که همیشه نوشی بزرگ می‌بخشد، اما نمی‌توان می را با این لب مقایسه کرد.
خفتم به یاد یار در آغوش گل ولی
آغوش گل کجا و بر و دوش او کجا؟
هوش مصنوعی: وقتی به یاد محبوبم بودم، احساس ترس و هیجان کردم که در آغوش گل بمانم، اما در واقع آغوش گل هیچ‌گاه به اندازه‌ی آغوش او ناب و دل‌انگیز نیست.
بی‌سوز عشق ساز سخن چون کند رهی؟
بانگ طرب کجا لب خاموش او کجا؟
هوش مصنوعی: عشق نمی‌تواند در دل بی‌سوزی جایی برای سخن گفتن پیدا کند؛ صدای شادی کجا و لبی خاموش کجا؟

خوانش ها

ساز سخن به خوانش عندلیب
ساز سخن به خوانش نازنین بازیان

حاشیه ها

1389/03/31 11:05
صفایی

بیت سه:
دارد لبی...
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1395/11/15 20:02
کسرا

بی نهایت زیباست این غزل
روح رهی معیری عزیز شاد