ستاره خندان
به گوش همنفسان آتشین سرودم من
فغان مرغ شبم یا نوای عودم من؟
مرا ز چشم قبول آسمان نمیافکند
اگر چو اشک ز روشندلان نبودم من
مخور فریب محبت که دوستداران را
به روزگار سیهبختی آزمودم من
به باغبانی بیحاصلم بخند ای برق
که لاله کاشتم و خار و خس درودم من
نبود گوهر یکدانهای در این دریا
وگرنه چون صدف آغوش میگشودم من
به آبروی قناعت قسم که روی نیاز
به خاکپای فرومایگان نسودم من
اگرچه رنگ شفق یافت دامنم از اشک
همان ستاره خندان لبم که بودم من
گیاه دشت جنون خرم از من است رهی
که از سرشک روان رشک زندهرودم من
به یاد فیضی و گلبانگ عاشقانه اوست
اگر ترانه مستانهای سرودم من
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: تبیان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1389/04/01 20:07
نگین شکروی
با درود وسپاس فراوان
مراد از "فیضی" ، شاعر و ادیب پارسی زبان هندی "فیضی دکنی " است.
1397/01/10 16:04
ایرانی
سخن اهل دل است این غزل زیبا و به راستی یکی از شاهکار های ادبی معاصر میباشد.