از خود رمیده
چو گل ز دست تو جیب دریدهای دارم
چو لاله دامن در خون کشیدهای دارم
به حفظ جان بلا دیده سعی من بیجاست
که پاس خرمن آفت رسیدهای دارم
ز سردمهری آن گل چو برگهای خزان
رخ شکسته و رنگ پریدهای دارم
نسیم عشق کجا بشکفد بهار مرا؟
که همچو لاله دل داغدیدهای دارم
مرا ز مردم نااهل چشم مردمی است
امید میوه ز شاخ بریدهای دارم
کجاست عشق جگرسوز اضطرابانگیز؟
که من به سینه دل آرمیدهای دارم
صفا و گرمی جانم از آن بود که چو شمع
شرار آهی و خوناب دیدهای دارم
مرا چگونه بود تاب آشنایی خلق؟
که چون رهی دل از خود رمیدهای دارم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: تبیان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1389/03/10 20:06
نگین شکروی
با درود وسپاس فراوان
در مصرع دوم از بیت ششم "که" صحیح است
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
1391/07/29 12:09
ارجمندی
مصرع اول بیت پنجم ، وزن شعر اشتباه است. فکر کنم به جای است باید نوشته شود: باشد
1396/09/29 01:11
سیدمحمد
وزن شعر درست است اگر درست خوانده شود.
که اینجا باید بصورت "مردمی است" خوانده شود نه "مردمیست"
"باشد" که هم از نظر معنی و هم از نظر وزن غلط است.