گنجور

از خود رمیده

چو گل ز دست تو جیب دریده‌ای دارم
چو لاله دامن در خون کشیده‌ای دارم
به حفظ جان بلا دیده سعی من بی‌جاست
که پاس خرمن آفت رسیده‌ای دارم
ز سردمهری آن گل چو برگ‌های خزان
رخ شکسته و رنگ پریده‌ای دارم
نسیم عشق کجا بشکفد بهار مرا؟
که همچو لاله دل داغ‌دیده‌ای دارم
مرا ز مردم نااهل چشم مردمی است
امید میوه ز شاخ بریده‌ای دارم
کجاست عشق جگرسوز اضطراب‌انگیز؟
که من به سینه دل آرمیده‌ای دارم
صفا و گرمی جانم از آن بود که چو شمع
شرار آهی و خوناب دیده‌ای دارم
مرا چگونه بود تاب آشنایی خلق؟
که چون رهی دل از خود رمیده‌ای دارم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: تبیان

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

از خود رمیده به خوانش عندلیب
از خود رمیده به خوانش نازنین بازیان

حاشیه ها

1389/03/10 20:06
نگین شکروی

با درود وسپاس فراوان
در مصرع دوم از بیت ششم "که" صحیح است
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1391/07/29 12:09
ارجمندی

مصرع اول بیت پنجم ، وزن شعر اشتباه است. فکر کنم به جای است باید نوشته شود: باشد

1396/09/29 01:11
سیدمحمد

وزن شعر درست است اگر درست خوانده شود.
که اینجا باید بصورت "مردمی است" خوانده شود نه "مردمیست"
"باشد" که هم از نظر معنی و هم از نظر وزن غلط است.