باران صبحگاهی
اشک سحر زداید از لوح دل سیاهی
خرم کند چمن را باران صبحگاهی
عمری ز مهرت ای مه شب تا سحر نخفتم
دعوی ز دیده من و ز اختران گواهی
چون زلف و عارض او چشمی ندیده هرگز
صبحی بدین سپیدی شامی بدان سیاهی
داغم چو لاله ای گل از درد من چه پرسی؟
مردم ز محنت ای غم از جان من چه خواهی؟
ای گریه در هلاکم هم عهد رنج و دردی
وی ناله در عذابم همراز اشک و آهی
چندین رهی چه نالی از داغ بینصیبی؟
در پای لالهرویان این بس که خاک راهی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: تبیان
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1389/03/10 21:06
نگین شکروی
با درود وسپاس فراوان
در بیت دوم "عمری ز مهرت ای مه..." و در بیت چهارم "...از درد من چه پرسی" و در بیت ششم "چندین رهی چه نالی ..." صحیح است.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
1394/03/14 11:06
ماندانا
عاشق رهی هستم اشعارش بسیار زیباست.
سپاسگذارم
1397/01/10 17:04
ایرانی
در بیت سوم آرایه لف و نشر نامرتب بکار رفته. شاعر زلف را در سیاهی به شام وعارض ( چهره معشوق ) را در سپیدی به صبح مانند کرده است.
1400/01/11 16:04
احمد
در بیت اول، به زیبایی هر چه تمامتر، اثر طراوت و سرور و بهجت حاصل از اشک و راز و نیاز شبانه را بر روح انسان، با آوردن عبارت "باران صبحگاهی" و اثر آن بر چمن، بیان کرده است.